bewegen یک فعل می باشد
به حركت در آوردن ، تكان دادن ، انديشه كردن ، تفكر كردن ، سنجيدن ، بررسى كردن
و چنانچه در حالت Reflexiv بکار برود معانی زیر را میدهد :
حركت كردن ، از جاى خود تكان خوردن ، محل خود را ، تغيير دادن ، عوض شدن ، تغيير كردن ، جا براى تغييرات داشتن ، كسى را براى كارى برانگيختن ، تحريک كردن ، واداشتن ، از نظر روحى تكان دادن ، اثر گذاردن ، تأثير گذاشتن
گذشته ساده : bewegten
گذشته کامل : haben bewegt
Den Arm bewegen
آن بازو را حرکت دادن
.
Der Wind bewegte die Blätter
باد ، برگ ها را تکان میداد
.
Er konnte die Kiste nicht bewegen
او نمی توانست آن جعبه را به حرکت در بیاورد
.
Sie bewegte beim Sprechen kaum die Lippen
او در هنگام صحبت کردن لب ها را به سختی تکان میداد
.
Sie bewegte nur den kleinen Finger
او فقط انگشت کوچکش را تکان میداد
.
Die Wellen bewegen das Schiff
موج ها آن قایق را به حرکت در می آورند ( تکان میدهند )
Die Pferde müssen jeden Tag bewegt werden
اسب ها باید هر روز فعالیت داشته باشند ( از جای خود تکان بخورند )
.
در حالت Reflexiv :
Sich nur langsam bewegen können
خود را فقط آهسته بتوانیم حرکت دهیم
.
.
Ich muss mich noch ein bisschen bewegen
من باید یک تکانی به خودم بدهم ( باید کمی بیشتر فعالیت و تلاش کنم )
.
Du musst dich mehr bewegen, sonst kriegst du einen Herzinfarkt
تو باید بیشتر از جای خودت تکان بخوری ، وگرنه یک سکته ی قلبی بهت دست میده
.
Sein Schicksal bewegt mich
سرنوشت او مرا تحریک میکند ( مثلا برای پیشرفت در کاری )
.
Seine Worte haben uns tief bewegt
حرف های او تاثیر عمیقی به روی ما گذاشت
Schnecken bewegen sich langsam
حلزونها آهسته حرکت میکنند.
.
Der Trauerzug bewegte sich zum Friedhof
دسته عزاداران به سوی گورستان در حرکت بود.
آموزش رایگان زبان آلمانی - مرتضی غلام نژاد
منبع: De.Alemani.De