در این بخش از سایت آموزش رایگان زبان آلمانی و گرامر زبان آلمانی به مهم ترین افعال انعکاسی بهمراه مثال و ترجمه آنها پرداخته ایم.
در این بخش از سایت آموزش رایگان زبان آلمانی و گرامر زبان آلمانی به مهم ترین افعال انعکاسی بهمراه مثال و ترجمه آنها پرداخته ایم.
sich bedanken
اظهار تشكر كردن ، سپاسگزارى كردن ، رد كردن ، نپذيرفتن
sich beeilen
شتاب به خرج دادن ، عجله كردن ، به سرعت عمل كردن
sich befinden
حضور داشتن ، موجود بودن ، وضع جسمانی
sich bewerben
تقاضا داشتن ، خواستار شدن ، از دخترى خواستگارى كردن
sich beziehen
دريافت كردن ، گرفتن ، رجوع کردن ، به خانه ى جديد نقل مكان كردن
sich einbilden
به خود غره شدن ، خود را كسى انگاشتن ، گمان بى جا داشتن ، اشتباه تصور كردن
sich entscheiden
تصمیم گرفتن ، حرف آخر را زدن ، برگزيدن ، مورد انتخاب قرار دادن
sich entschließen
تصميم گرفتن ، اراده کردن
sich ereignen
رخ دادن ، پيش آمدن ، روى دادن ، اتفاق افتادن ، حادث شدن ، به وقوع پيوستن
sich erkälten
سرما خوردن یا خود را مریض کردن به سرما دادن
sich erkundigen
پرس و جو كردن ، اطلاعات كسب كردن ، درباره ى ، موضوعى سؤال كردن ، تحقيق و بررسى كردن ، جويا شدن
sich freuen
خوشحال بودن ، خوشحال شدن ، با نشاط بودن ، شاد بودن
sich irren
خطا كردن ، مرتكب اشتباه شدن ، خبط كردن ، اشتباه كردن
sich kümmern
نگران كسى بودن ، دلواپس شدن
sich verlassen
به كسى اميد بستن ، اعتماد كردن ، اطمينان كردن
sich wundern
حيرت زده شدن ، تعجب كردن ، متعجب شدن ، عجيب بودن ، حيرت انگيز بودن ، كنجكاو شدن ، حيرت كردن ، تعجب زده بودن
sich ändern
متغير ساختن ، عوض كردن ، متمايز نمودن , دگرگون ساختن , عوض شدن ، متفاوت شدن ، تغيير يافتن
sich anmelden
خبر دادن ، معرفى نمودن ، به آگاهى رساندن ، نشان دادن ، ثبت نام كردن ، نام نويسى كردن
sich ärgern
عصبانى كردن ، آزرده خاطر نمودن ، عصبانى شدن ، دل زده شدن ، ناراحت شدن
sich aufregen
عصبى كردن ، تحريک كردن ، عصبانى كردن ، خشمگين كردن
sich beherrschen
آقايى كردن ، سيادت كردن ، حكومت كردن ، فرمان راندن , متبحر بودن ، تسلط داشتن , ارتفاع بيشترى داشتن ، بلند تر بودن , خود را كنترل كردن ، جلوى خود را گرفتن ، خوددارى نمودن
sich beruhigen
آرام كردن ، تسكين دادن ، آرامش بخشيدن
sich beschäftigen
شاغل كردن ، به كسى كارى دادن , فكر خود را مشغول چيزى كردن و به آن پرداختن
sich beteiligen
سهيم كردن ، شريک كردن
sich entschuldigen
معذرت خواهى كردن ، خواهان بخشش شدن ، پوزش طلبيدن ، بخشيدن ، چشم پوشى كردن ، گذشت كردن ، پوزش خواستن
sich erinnern
به ياد آوردن ، به خاطر آوردن
sich fürchten
احترام گذاشتن ، ارج نهادن , ترسيدن ، بيم داشتن ، خوف داشتن , هراسيدن ، از انجام عملى منزجر بودن
sich informieren
خبر كردن ، مطلع كردن ، آگاه ساختن ، اطلاع دادن
sich interessieren
علاقه مند بودن ، توجه داشتن ، خواستار بودن
sich langweilen
سررفتن حوصله ، ملول شدن ، كسل شدن
sich trennen
جدا شدن ، جدا کردن ، دوری گزیدن ، ترک کردن
sich unterhalten
با کسی به گفتگو نشستن ، صحبت کردن ، تفریح کردن ، خود را سرگرم کردن ، سرپرستی کردن ، مخارج را پرداختن
sich unterscheiden
تفاوت داشتن ، متفاوت بودن ، فرق دشاتن ، تشخیص دادن
sich verabschieden
خداحافظی کردن ، بیرون كردن ، اخراج كردن ، از كار بركنار كردن ، بازنشسته كردن
sich verletzen
زخمى شدن ، مجروح شدن ، توهين كردن ، دل كسى را شكستن ، آزردن ، حريم چيزى را شكستن ، قانونى را نقص كردن
sich verstehen
دریافتن ، درک کردن ، فهمیدن ، تفاهم داشتن ، يكرنگ بودن ، يكدل بودن , آشكار بودن ، بديهى بودن ، مسلم بودن , معنى معينى داشتن ، تعبير مشخصى داشتن
sich ansehen
تماشا كردن ، نگاه كردن ، برانداز كردن، به دقت و با علاقه بررسى كردن ، درک كردن ، متوجه شدن ، از روى ظواهر پى به باطن يک امر بردن ، كسى را به صفت خاصى شناختن ، شاهد بودن تاب آوردن ، تحمل كردن
sich ausdenken
تصور كردن ، تفكر كردن ، انديشيدن
sich holen
آوردن ، به دست آوردن ، به چنگ آوردن ، گرفتار شدن ، دچار شدن
sich kaufen
خريدن ، خريد كردن ، رشوه دادن
sich vorstellen
تصور کردن ، پنداشتن ، معرفی کردن
sich waschen
شستشوكردن ، استحمام كردن ، شستشو دادن