Die Türklinke, -n
Ding an der Tür, mit dem die Tür öffnet
چیزی که در روی در ِ و باهاش در را باز میکنند
در فارسی : دستگیره در
?Wir haben eine neue Küchentür bekommen, mit einer goldenen Türklinke. Toll, oder
ما یک در ِ آشپزخانه جدید گرفتیم ، با یک دستگیره طلایی ، فوق العاده است ، اینطور نیست؟
اما ما یک اسم نزدیک به Türklinke داریم به اسم
Die Türklingel, -n یک اسم مونث می باشد
Elektrische Klingel, die außen an der Haustür betätigt wird (für Besucher
زنگ الکترونیکی که آن در بیرون از در خانه به کار گرفته میشه ( برای بازدید کننده ها )
در فارسی : زنگ در یا اف اف
چند مثال :
Die Türklinke drücken
دستگیره در را فشار دادن
An der Türklinke rütteln
دستگیره در را به سرعت بالا پایین کردن یا به شدت تکان دادن
در زمان های قدیم وقتی که هنوز زنگی اختراع نشده بود ، دستگیره های کوبنده ای روی در ها بود که کار زنگ را انجام میداد البته در فارسی به آنها کوبه یا درکوب نیز گفته می شود و به آن در آلمانی Türklopfer میگویند که از دو بخش تشکیل شده است ، Tür و klopfer که همین klopfer نیز از فعل klopfen که به معنی کوبیدن است به دست آمده است
Der Türklopfer یک اسم مذکر می باشد
اما اجازه بدید در انتهای این درس نگاهی هم به فعل klopfen داشته باشیم
klopfen یک فعل با قاعده می باشد
آرام و پشت سر هم زدن ، کوبیدن ، کوفتن
گذشته ساده : klopften
گذشته کامل : haben geklopft
An der Wand klopfen
آرام و پشت سر هم بر دیوار کوبیدن
Mit dem Finger leicht an das Barometer klopfen
با انگشت آرام به دستگاه هواسنج کوبیدن یا ضربه زدن ( خیلی آهسته و آرام )
Er klopfte an das Glas, um sich Gehör für eine Rede bei Tisch zu verschaffen
او به روی لیوان ضربه زد تا حواس ها را برای یک سخن رانی به سمت میز به دست بیاورد ( متوجه خودش بکند )
Regentropfen klopfen ans Fenster
قطرات باران به روی پنجره می کوبند
Jemanden auf die Schulter klopfen
به روی شانه یک کسی آرام ضربه زدن
به طوری که بخواهیم او را متوجه خودمان کنیم
البته جمله بالا را اینگونه نیز می توان گفت
Jemandem auf die Schulter klopfen
به روی شانه یک کسی آرام ضربه زدن
یعنی klopfen هم می تواند ضمیر جمله را هم به حالت Akkusativ ببرد و هم به حالت Dativ
Jemanden auf den Rücken klopfen
آرام به پشت کسی ضربه زدن
Jemandem auf den Rücken klopfen
آرام به پشت کسی ضربه زدن
Einen Nagel in die Wand klopfen
یک میخی را در دیوار کوبیدن
کاربرد در اصطلاحات :
Ihr Herz klopfte vor Freude
قلب او به عشق دوستانش می تپید
کاربرد در Partizip 1 :
Mit klopfendem Herzen
با قلبی که تند تند می تپید
آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد
منبع : de.alemani.de
آموزش رایگان زبان آلمانی - مرتضی غلام نژاد
منبع: De.Alemani.De