sowieso یک قید می باشد
≈ auf jeden Fall; unabhängig von allen
تقریبا به معنی در هر حالتی ، مستقل از همه چیز
البته می تواند معانی زیر را نیز به همراه داشته باشد :
به هر حال ، در هر صورت ، به هر جهت ، خواه ناخواه
“Du brauchst dich nicht zu beeilen. Ich brauche die Sachen sowieso erst nächste Woche.”
تو نیاز نیست که انقدر عجله کنی ، من آن چیزها را تازه هفته آینده نیاز دارم
نکته : Die Sache می تواند معانی زیر را نیز به همراه داشته باشد :
چیز ، اشیاء ، شیئ ، موضوع ، مورد ، امر ، قضیه ، مطالب ، کار ، قصد ، وظیفه ، محاکمه ، دعوا
Das sind meine Sachen
آنها وسایل یا اشیاء من هستند
Sie packte ihre Sachen zusammen
او وسایل یا اشیاء هایش را جمع و جور یا بسته بندی میکرد
In den Sachen kannst du unmöglich ins Theater gehen
تفکر آلمانی : در این چیزها ( منظور لباس است ) امکان نداره تو بتوانی در تئاتر برودی
تفکر فارسی :با این سر و شکل امکان نداره تو بتونی به تئاتر بروی
Die Sache ist wichtig, sehr eilig
آن موضوع ، آن قضیه یا آن مطلب خیلی مهم است ، خیلی عجله کن ( سریع باش )
اصطلاح :
Zur Sache gehen
سر اصل مطلب رفتن ، به موضوع اصلی برگشتن
Jemanden in einer Sache vertreten
وکالت کسی را در یک کاری بر عهده گرفتن
نکته : فعل vertreten که به معانی زیر است :
جانشين شدن , دفاع كردن , وكالت كسى را برعهده گرفتن ، نماينده شدن ، نمايندگى
كسى را پذيرفتن و …
در تفکر آلمانی ذات Akkusativ ساز دارد یعنی اسم بعد جمله را به حالت Akkusativ می برد اما همین فعل در تفکر فارسی هم می تواند ذات Akkusativ داشته باشد هم Dativ به زبان ساده تر ما در فارسی می توانیم : وکالت کسی را بر عهده بگیریم ( Akkusativ ) و یا اینکه از کسی دفاع کنیم ( Dativ )
پس در مثال زیر می توانیم دو دیدگاه متفاوت نسبت به ترجمه آن داشته باشیم
Jemanden in einer Sache vertreten
وکالت کسی را در یک کاری بر عهده گرفتن ( Akkusativ )
از کسی در یک موضوعی دفاع کردن ( Dativ )
In einer Sache als Zeuge aussagen
در یک موضوعی به عنوان شاهد شهادت دادن
اما اجازه بدید در پایان به موضوع اصلی درس یعنی قید sowieso بر گردیم
دقت کرده اید که در فارسی مثلا می گوییم : تو نیاز نیست اینرا بگویی ، او خودش به هر حال آن موضوع را میفهمد.
یا اینکه می گوییم : تو نیاز نیست اینرا بگویی ، او این موضوع را در هر صورت میداند
کاربرد sowieso در جملات آلمانی نیز دقیقا به همین شکل است
چند مثال :
Das brauchst du ihm nicht zu sagen, das weiß er sowieso schon
تو نیاز نیست آنرا به او بگویی ، او به هر حال آنرا میداند
Du kannst es mir mitgeben, ich gehe sowieso dahin
تو می توانی آنرا به من بدهی تا با خودم ببرمش ، من به هر حال به آنجا میروم
نکته : فعل mitgeben به این معنی است که چیزی را به کسی بدهیم تا به همراه خودش ببرد.
Das versteht er sowieso nicht
در هر صورتی او اینرا یاد نمیگیرد یا متوجه نمی شود
Das macht nichts, ich hätte sowieso keine Zeit gehabt
تفکر آلمانی : عیبی ندارد ، به هر جهت من هیچ وقتی نداشته بودم
تفکر فارسی : اشکالی نداره ، به هر جهت من خودم هم وقت نداشتم
Sie gewinnt sowieso
او در هر حالتی پیروز می شود یا برنده می شود
Sie verliert sowieso
او در هر حالتی بازنده می شود یا شکست میخورد
آموزش رایگان زبان آلمانی - مرتضی غلام نژاد
منبع: De.Alemani.De