überlegen
بر روى چيزى قرار دادن ، بچه را از پشت روى زانو خواباندن و او را تنبيه كردن
نکته : معانی بالا برای فعل überlegen در زمانی است که این فعل یک فعل انعکاسی یا Reflexiv نیست ، اما چنانچه در نقش یک فعل انعکاسی باشد آنگاه به معانی زیر است :
انديشيدن ، تأمل كردن ، تفكر كردن ، تعمق كردن
که هدف ما در این درس آشنا شدن با این فعل در حالت انعکاسی آن است.
گذشته ساده : überlegten
گذشته کامل : haben überlegt
.
Das muß ich mir noch überlegen
در آن مورد باید همچنان تفکر کنم
.
Sie sagte: „Das möchte ich mir nochmal überlegen, bevor ich entscheide
او گفت : در آن مورد می بایستی من دوباره بیاندیشم ، قبل از اینکه تصمیم بگیرم.
.
Überdenken
تجديد نظركردن ، انديشه و تعمق كردن ، يكبار ديگر روى موضوعى فكر كردن
گذشته ساده : überdachten
گذشته کامل : haben überdacht
.
Die Sache muß ich noch überdenken
برای آن قضیه باید یکبار دیگر نیز فکر کنم
.
nachdenken
تفكر كردن ، انديشه كردن ، قصد كردن ، تدبير كردن
گذشته ساده : nachdachten
گذشته کامل : haben nachgedacht
Lass mich nachdenken
اجازه بده من فکر کنم!
یا اینکه ، اجازه بده به جهت آن موضوع فکر کنم
Über unser gestriges Gespräch habe ich nachgedacht
من در مورد صحبت دیروزی مان فکر کردم
.
توضیحات گرامری :
توجه داشته باشید که پیشوند über به افعال ما این سیگنال را میدهد که دوباره به روی آن فکر یا تفکر کنیم ، مثلا اگر فعل denken به معنی فکر کردن یا اندیشیدن است ، آنگاه پیشوند über که به آن اضافه شود سیگنالی اینگونه به همراه دارد ، که ما یکبار دیگر به روی آن تفکر کنیم.
و اما پیشوند nach که به denken اضافه شد آنگاه این سیگنال را به همراه دارد که به جهت اون موضوع فکر کردن ، یا تفکر و اندیشه را به سمت موضوعی بردن.
نکته : nachdenken می تواند به همراه حرف اضافه über نیز بیاید که über یک حرف اضافه Akkusativ ساز می باشد. برای مثال :
Sie dachte über die Zukunft nach
او در مورد آینده تفکر میکرد.
به طوری که تفکر و اندیشه اش در راستای تدبیری برای آینده بوده است. یا به جهت این بوده است که در مورد آینده تدبیری پیدا کند.
چند مثال دیگر :
Ein überlegener Geist
یک چهره متفکرانه ، یک چهره اندیشمندانه
.
Er überlegte eine Zeitlang, wie er aus dem Schlamassel herauskommen sollte
او مدت ها به این می اندیشید ، که چگونه از آن اوضاع بهم ریخته خلاص شود ( بیرون بیاید )
.
Er wollte den Fall noch einmal überdenken
او می خواست آن اتفاق را یکبار دیگر مرور کند
.
Er setzte sich hin und überdachte seine Entscheidung
خودش را آنجا نشاند و به تصمیم اش یکبار دیگر می اندیشید
.
Über ein Problem nachdenken
در مورد یک مشکل تفکر کردن
یکبار دیگر توجه داشته باشیم که nachdenken می تواند به همراه حرف اضافه über در جملات ما بیاید ، همانطور که ما در تفکر فارسی در مورد موضوعی یا چیزی تفکر میکنیم و فکر و حواسمان را به سمت یا جهت آن موضوع میبریم در تفکر آلمانی نیز اینگونه است ما über چیزی nachdenken میکنیم.
بنابراین nach که پیشوند فعل denken است ، این سیگنال را به همراه دارد که ما فکر و حواسمان را به جهت یا به سمت آن موضوع ببریم و حالا که اینکار را کردیم سپس über آن یا در مورد آن بیاندیشیم
Ich habe lange darüber nachgedacht
من در مورد آن مدت ها می اندیشیدم.
آموزش رایگان زبان آلمانی - مرتضی غلام نژاد
منبع: De.Alemani.De