Es kaum fassen können یک اصطلاح می باشد
باورم نمیشه ، به سختی می تونم آنرا باور کنم ، نمی تونم آنرا بفهمم ، به سختی می تونم آنرا بفمم
این اصطلاح زمانی کاربرد دارد که مثلا شما در یک قرعه کشی بانک برنده می شود و از بانک با شما تماس میگیرند و می گویند ، شما در قرعه کشی بانک ما برنده شده اید و شما می گوید باورم نمیشه! یعنی واقعا من برنده شده ام!
اصطلاح بالا نیز کاربردی اینگونه دارد.
kaum
به زحمت ، به سختی ، اصلا ، خیلی کم ، به دشواری ، گمان نکنم ، درست همان موقع ، هماندم که ، اندکی کمتر از
.
.
fassen
چیزی را با دست یا انبردست گرفتن ، غلبه کردن به حالت که به شخص دست داده است ، مراقبت کردن ، مواظب بودن ، دستگیر کردن ، متوجه شدن ، فهمیدن ، قاب کردن ، بر خود تسلط شدن ، ابراز کردن ، به زبان آوردن ، کسب کردن ، به دست آوردن ، جا گرفتن ، چیزی در جای خودش به درستی قرار گرفتن
.
Ich kann es kaum fassen, aber meine Mutter hat 20 000 Euro im Lotto gewonnen
باورم نمیشه ، اما مادر من در لوتو ( بلیط بخت آزمایی ) ۲۰ هزار یورو برنده شده است
.
.
.
اما اجازه بدید نگاهی داشته باشیم به فعل پر کاربرد fassen
.
گذشته ساده : fassten
گذشته کامل : haben gefasst
موقعیت اول : هرگاه چیزی را با دست محکم بگیریم :
Jemanden am Arm fassen
کسی را در آغوش کشیدن و آنرا محکم گرفتن یا فشردن
Jemanden bei der Hand fassen
کسی را با دست محکم گرفتن
موقعیت دوم : هرگاه با دست به چیزی دست زدن
An den heißen Ofen fassen
به جای داغ گاز دست زدن
زمانی که شعله گاز هنوز داغ است به آن دست زدن
حالت سوم : کسی را دستگیر کردن
Der Täter konnte schließlich bei einer Razzia gefasst werden
قاتل در نهایت در هنگام گشت پلیس توانسته شد دستگیر شود
حالت چهارم : وقتی چیزی به درستی در جای خودش عمل نمیکند ، مثلا یک چرخ دنده از جایش خارج شده باشد یا پریده باشد بیرون
Das Zahnrad fasst nicht mehr richtig
آن چرخ دنده دیگر در جای خودش قرار ندارد
حالت پنجم : چیزی را فهمیدن و به آن پی بردن ، چیزی را درک کردن ، به احساسی پی بردن
آموزش رایگان زبان آلمانی - مرتضی غلام نژاد
منبع: De.Alemani.De
بسیار عالی و آموزنده
تشکر فراوان