درس صد و بیست و دوم – افعال انعکاسی یا Reflexive Verben

سلام دوستان ،

در این درس از سری دروس گرامر زبان آلمانی میخواهیم با هم به افعال انعکاسی یا Reflexe Verben در زبان آلمانی بپردازیم.

 

افعال انعکاسی در زبان آلمانی

 

Reflexive Verben به چه معنی و مفهومی هستند و در واقع این نوع از افعال آلمانی کجا و در چه شرایطی میتوانند مورد استفاده قرار بگیرند؟

قبل از پرسش به این سوال اجازه بدهید تعریفی داشته باشیم از افعال انعاکسی یا Reflexive Verben در زبان آلمانی

در واقع افعال انعاکسی یا Reflexive Verben آن دسته از افعال آلمانی هستند که همواره به یک ضمیر مفعولی نیاز دارند که این ضمایر می توانند یا در حالت اکوزاتیو (Akkusativ) و یا در حالت داتیو (Dativ) با توجه به فعل جمله مورد استفاده قرار بگیرند.

 

به زبان ساده تر اینکه فعل جمله ما بازتابی یا برگشتی به ضمیر جمله دارد که همانطور در بالا اشاره شد ؛ این ضمایر با توجه به فعل جمله ما یا می توانند در حالت اسمی Akkusativ باشند و یا اینکه در حالت اسمی Dativ

 

برای مثال فعل انعکاسی sich freuen که به معنی خوشحال بودن ، ذوق کردن ، لذت بردن ، حظ کردن و کیف کردن را میدهد یک ضمیر در حالت اسمی Nominativ دارد و جدا از آن یک ضمیر مفعولی در حالت اسمی Akkusativ نیز دارد.

برای درک بیشتر به مثال زیر توجه کنید:

 

ich freue mich

من خوشحالم یا لذت میبرم

همانطور که مشاهده میکنید جمله ما یک ضمیر ich دارد و در ادامه با توجه به انعکاسی بودن فعل freuen یک ضمیر مفعولی در حالت اسمی Akkusativ نیز بهمراه دارد که این ضمیر به طور غیر مستقیم با ضمیر ich در ارتباط است.

ich –> mich

du –> dich

er –> sich

wir –> uns

 

du freust dich

er freut sich

wir freuen uns

 


 

برای اینکه این مبحث گرامر زبان آلمانی را ساده کنیم ؛ میتوانیم نگاهی اینگونه به افعال انعکاسی داشته باشیم که این افعال در اول شخص مفرد و دوم شخص مفرد یعنی (من و تو ) مهم است که با توجه به فعل جمله از mich, dich یا اینکه mir, dir استفاده کنیم و در مابقی ضمایر کاملا یکسان هستند.

به جدول زیر توجه کنید:

همانطور که در بالا گفته شد: تنها در ضمیر ich, du هست که می بایستی ما بدانیم فعل انعکاسی ما باید ضمیر دومش در حالت اسمی Akkusativ باشد یا Dativ

 


 

از کجا می توان درک کرد که یک فعال انعکاسی ما ضمیرش در حالت Akkusativ باید برود یا Dativ

برای درک این موضوع می باستی با تفکر آلمانی بیشتر آشنا شد و همچنین افعال انعکاسی را به همان شکلی که هستند یادبگیرید که سعی میشود به زودی یک لیست از افعال انعکاسی بهمراه مثال در جمله به سایت اضافه شود.

 

البته بعضی از افعال ذات و شکل مشخص دارند یعنی یا ذات Akkusativ ساز دارند و یا اینکه Dativ ساز و خوشبختانه به تفکر فارسی نیز نزدیک هستند ، در همین رابطه ما میتوانیم به فعل waschen که به معنی شستن می باشد بپردازیم ، در واقع ما فارسی زبان ها نیز همواره کسی یا چیزی را میشوریم پس در فارسی نیز فعل جمله ذات Akkusativ دارد.

 

die Mutter wäscht ihren Sohn

آن مادر (مادر) بچه اش را میشورد.

 

der Vater wäscht sein Auto

آن پدر (پدر) ماشین اش را میشورد.

 

در مثال های بالا یک کسی ؛ چیزی را فرد دیگری را می شست اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر بخواهیم بگوییم مثلا آن مادر خودش را میشورد و یا اینکه من خودم را میشورم آنگاه این فعل در حالت انعکاسی یا Reflexiv رفته است. دقیقا نکته این افعال همین است که فعل جمله یک برگشت به ضمیر اصلی دارد و با توجه به آن ضمیر دوم را میسازد : ( خودم را ؛ خودش را و … )

 

پس بنابراین در زبان آلمانی همواره میگوییم :

 

ich wasche mich täglich

من خودم را روزانه میشورم

 

die Mutter wäscht sich jeden Morgen

آن مادر (مادر) هر روز صبح خودش را میشورد.

 

اما یک نکته بسیار مهم در ارتباط با فعل انعکاسی waschen وجود دارد و آن این است که : هرگاه ما دو تا Akkusativ در جمله داشته باشیم ، آنگاه باید و حتمی ضمیر اشاره ما به حالت Dativ میرود ، برای درک بیشتر به مثال زیر توجه کنید:

 

ich wasche mir meine Haare

من موهای خودم را میشورم

 

همانطور که میبینید چون meine Haare در حالت اسمی Akkusativ رفته است ؛ آنگاه ضمیر دوم ما یعنی mir در حالت Dativ رفت و در نهایت بهمراه فعل waschen بکار برده شد.

 

du wäschst dir deine Hände

تو دستهای خودت را میشوری

 


 

افعال انعکاسی به همراه حروف اضافه در زبان آلمانی

در واقع افعال انعکاسی نیز می توانند مانند هر فعلی در زبان آلمانی بهمراه حروف اضافه مورد استفاده قرار بگیرند اما نکته مهمی که وجود دارد این است که هرگاه یک فعل انعکاسی با حروف اضافه مورد استفاده قرار بگیرد آنگاه ذات و شکل آن هیچ تغییری نمیکند ؛ اگر توجه کرده باشید در بالا این اتفاق برای فعل waschen افتاد که در جمله دو تا Akkusativ داشتیم و این باعث شد که ضمیری که به فعل بر میگردد به حالت Dativ برود اما در مورد افعال انعکاسی به همراه حروف اضافه این موضوع اعتباری ندارد و با توجه به Akkusativ ساز یا Dativ ساز بودن حرف اضافه ؛ اسم جمله بعد از آن حالت اسمی اش را انتخاب میکند.

 

به مثال زیر توجه کنید:

 

ich bedanke mich für Ihre Einladung

من خود را (مجاب) به تشکر میکنم برای آن دعوت.

در فارسی گفته میشود : تشکر بابت دعوتتون

 

در واقع میتوان اینگونه گفت که در افعال انعکاسی یک الزامی وجود دارد و من برای خودم آنرا معمولا مجاب بودن معنا میکنم ، البته میتواند این نظریه کاملا اشتباه باشد اما من ارتباط بهتری میگیرم و در بیشتر موارد به من برای درک بیشتر جمله کمک کرده است.

 

der Student freut sich auf die Semeterferien

آن دانشجو (دانشجو) به خاطر تعطیلات ترم خودش را (مجاب) به خوشحال کردن میکند.

در فارسی : آن دانشجو به خاطر تعطیلات ترم خوشحال است.

 


 

چند مثال دیگر :

 

ich ziehe mich an

من (خودم را مجاب میکنم) چیزی به تن کنم.

در فارسی : من چیزی تنم میکنم

 

ich setze mich in den Sessel

من (خودم را مجاب میکنم ) در مبل راحتی مینشینم

در فارسی : من به روی راحتی مینشینم

 

ich putze mir die Zähne

من (خود را مجاب میکنم ) دندان هایم را مسواک بزنم

در واقع فعل putzen نیز همانند waschen چون دو تا Akkusativ در جمله است ضمیر اشاره ما به Dativ تبدیل شد.

 

ich sehe mich im Spiegel an

من خودم را در آینه میبینم

 

jetzt muss ich mich beeilen, damit ich mich nicht verpäte

الان باید (خود را مجاب کنم) عجله کنم تا (مجبور نشم دیر کنم) دیر نکنم

 




درس صد و هفدهم – افعال جداشدنی بهمراه حروف ربط در جملات آلمانی

سلام دوستان؛

در این درس میخواهیم با هم به افعال جداشدنی بهمراه حروف ربط بپردازیم و در واقع درک کنیم چگونه می توانیم جملاتی این چنینی بسازیم.

از مهم ترین حروف ربط میتوانیم به dass, wenn, da, weil اشاره کرد.

 

برای درک بیشتر به مثال زیر توجه کنید:

 

Ich habe gehört, dass du um 8:00 Uhr aufstehst

من شنیدم که تو در ساعت 8 صبح بیدار میشوی

 

همانطور که میدانید فعل aufstehen یک فعل جداشدنی می باشد و قاعدتا می بایستی پیشوند آن در انتهای جمله قرار بگیرد و خود فعل یعنی stehen با توجه به ضمیر صرف شود. اما نکته این درس دقیقا همین جاست که هرگاه ما حرف ربط در جمله داشته باشیم آنگاه دیگر آن فعل را جداشدنی در نظر نمیگیریم و کل آن فعل را صرف میکنیم و به انتهای جمله می بریم.

 

برای درک افعال در زبان آلمانی درس زیر را مطالعه کنید:

 

%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%a7%d9%81%d8%b9%d8%a7%d9%84/

 

چند مثال دیگر:

 

Ich bin nicht zu Hause, da ich gerade einkaufe

من خونه نیستم ؛ چونکه یا چرا که الان در حال خرید کردنم.

 

همانطور که میدانیم فعل einkaufen یک فعل جداشدنی است اما چون با حرف ربط da مورد استفاده قرار گرفته است بنابراین به طور کلی صرف شده و به انتهای جمله میرود.

 

Ich bin traurig, weil du nicht nach Teheran mitkommst

من ناراحتم یا غمگینم چرا که تو بهمراه (من) به تهران نمی آیی.

 

Wenn ich zu früh aufstehe, bin ich den ganzen Tag müde

اگر یا چنانچه من صبح زود بیدار بشم تمام آن روز را خسته هستم.

 

Ich kann jetzt nicht spielen, weil ich die Flasche aufmache

من الان بازی نمیکنم چونکه دارم آن بطری را باز میکنم.

 

Ich habe gehört, dass du zurückfährst

شنیدم که داری برمیگردی ( مثلا از سفر)

 

 

موفق باشید.




brauchen + zu + Infinitiv

سلام دوستان

همانطور که از اسم این درس مشخص است میخواهیم به فعل brauchen به همراه zu و رابطه آن با مصدر افعال آلمانی بپردازیم.

 

ما قبل از پرداختن به این درس حتما می بایستی دو درس زیر را نیز مطالعه کرده باشیم.

 

 

مفهوم (تا) در زبان آلمانی

 

 

brauchen + zu + Infinitiv

 

چنانچه دو درس بالا را مطالعه کرده باشید میدانیم که در زبان آلمانی هرگاه دو فعل منظور فعل اصلی است و نه فعل کمکی در جمله داشتیم ، آنگاه فعل دوم ما نه تنها به انتهای جمله میرود بلکه در انتهای آن نیز zu قرار میگیرد.

به مثال زیر توجه کنید:

 

EU-Bürger brauchen an der Grenze keinen Pass zu zeigen

شهروندان اتحادیه اروپا در لبه مرز نیاز نیست هیچ گذرنامه ای نشان بدهند.

 

همانطور که در بالا مشاهده میکنید ما در جمله دو فعل اصلی داریم که آنها با رنگ آبی نشانه گذاری شده اند.

پس چون دو فعل اصلی وجود داشت فعل دوم ما به انتهای جمله رفت و قبل از آن نیز zu نشست.

 

نکته اول : فعل brauchen یک فعل کمکی نیست بلکه یک فعل اصلی است.

نکته دوم : در واقع zu همان کار (ب) قبل از افعال فارسی را انجام میدهد 🙂 به مثال بالا برگردیم گفتیم نشان بدهند پس اون zu کار (ب) قبل از دهند را انجام داد 🙂

نکته سوم : در آلمانی نیز همانند فارسی هرگاه دو فعل اصلی در جمله باشد فعل دوم به انتهای جمله رفته و همانطور که گفتم (ب) هم به خودش میگیره 🙂

 

حال اگر این جمله را بخواهیم با فعل کمکی بگوییم :

EU-Bürger müssen an der Grenze nicht warten

شهروندان اروپایی نباید در لبه مرز منتظر بشیند ( منتظر بایستند)

 

نکته یک : در جمله بالا müssen فعل کمکی بود و warten فعل اصلی بنابراین نیاز نبود که به فعل جمله ما zu اضافه شود.

نکته دو : ما در فارسی اگر در جمله فعل کمکی و اصلی داشته باشیم گاهی اوقات نیاز داریم که به افعال حرف (ب) را اضافه بکنیم.

 

 

EU-Bürger brauchen in den meisten EU-Ländern kein Geld zu wechseln

شهروندان اتحادیه اروپا در بیشتر یا اغلب کشورهای اروپایی نیاز نیست هیچ پولی را تبدیل بکنند.

 

EU-Bürger müssen in den meisten EU-Ländern kein Geld wechseln

شهروندان اتحادیه اروپا نباید در اغلب کشور اروپایی هیچ پولی را تبدیل کنند.

 

نکته : kein در جملات بالا که اسم را منفی کرده است ؛ چون در فارسی ما مجبور هستیم هم اسم جمله و هم فعل جمله را منفی کنیم بنابراین از (هیچ) استفاده میکنیم و فعل هم در حالت منفی بیان میکنیم. مثلا باید را می گوییم نباید و اسم جمله که پول هست رو هم گفتیم هیچ پولی را

 

چنانچه شما نیز در این ارتباط با این درس نکته ؛ سوال یا مثالی دارید ؛ می توانید آنرا در بخش نظرات درج کنید.

 

موفق باشید.




نگاهی دوباره به چند حروف ربط

 

اولین حروف ربط wohingegen است که به معنی : در حالیکه می باشد.

برای مثال : ریاضی برای او آسان است ، در حالیکه من هیچ نظری در مورد  ریاضی ندارم.

Ihm fällt Mathe leicht, wohingegen ich keine Ahnung von Mathe habe

 

پس همانطور که دیدید اگر wohingegen در وسط جمله باشه فعل بعد از خودش رو به انتهایی بخش مربوطه می برد.

 

دومین حرف ربط ما damit است که به معنی : با آن ، به وسیله آن ، توسط اون ، تا که ، به این منظور که و هر معنی که در این زمینه باشد. مانند :

Sei ruhig, damit ich schlafen kann

ساکت باش ، تا من بتوانم بخوابم.

منظور از ( تا ) در اینجا ، تا توسط اون آرامش و سکوت بتونم من بخوابم هستش و همانطور که دیدید وقتی damit آمد فعل جمله ما به انتهای بخش مربوط رفت.

 

حرف ربط بعدی da است که گفتیم da معنی ها و کاربرد های زیاد در زبان آلمانی دارد که با یک جستجو در سایت می توانید به راحتی به آنها دسترسی داشته باشید اما یک مثال از da برای این درس :

Da er krank war, blieb er zu Hause

چونکه اون بیمار بود ، در خانه ماند.

 

باز هم وقتی da آمد فعل جمله به انتهای بخش مربوط رفت.

 

حرف ربط بعدی wenn است که باز هم با کمکی جستجو در سایت ، به تمام کاربرد های آن پی خواهید برد. اما یک مثال برای این درس :

Wenn du willst, kannst du gehen

اگر می خواهی ، می تونی بری.

چنانچه تمایل داری ، می توانی بروی.

 

باز هم بعد از wenn فعل جمله به انتهایی بخش مربوط رفت.

 

حرف ربط بعدی dass است که به معنی : ( که ) است.

Er hat so viel gelernt, dass er die Prüfung bestehen könnte

او خیلی درس می خواند ، که او بتواند آن امتحان را قبول شود.

 

همانطور که دیدید بعد از dass فعل کمکی ما به انتهای بخش مربوطه رفت ، می بایستی دقت داشته باشیم چنانچه فعل کمکی در جمله داشته باشیم آنگاه در انتهای جمله اول فعل اصلی می آید و بعد از آن فعل کمکی ما ، همانند مثال بالا.

 

حرف ربط بعدی obwohl است که به معنی : اگر چه ، گر چه ، هرچند ، با وجود اینکه

مثال : آنها رفتن دوش بگیرند ، اگر چه آب فوق العاده سرد بود.

Sie gingen baden, obwohl das Wasser eiskalt war

 

باز هم بعد از obwohl فعل جمله ما به انتهای بخش مربوط رفت.

 

حرف بعدی wo است که معانی زیادی دارد که می توانید با جستجو در سایت به راحتی به آنها دسترسی داشته باشید ، اما یک مثال برای این درس :

Wo sie ihren Urlaub verbringen, ist es sehr warm

آنجایی که شما تعطیلاتتان را می گذرانید ، خیلی گرم است.

همانجایی که شما تعطیلاتتان را به سر می برید ، خیلی گرم است.

 

باز هم بعد از wo فعل ما به انتهای بخش مربوط رفت.

 

حرف بعدی indem که به معنی : به طوری که ، در حالی که ، در حین اینکه ، وقتی که ، یک مثال در ارتباط با این درس :

او خودش را برای یک ماراتون آماده میکرد ، به طوری که روزانه تمرین میکرد.

Er bereitete sich auf dem Marathon vor, indem er täglich trainierte

 

و آخرین بخش از این درس bevor است که به معنی : قبل از ، پیش از اینکه ،  قبل از اینکه ، یک مثال برای این درس :

قبل از اینکه ما او ( مونث ) را ملاقات کنیم. می بایستی یک هدیه بخریم.

Bevor wir sie besuchen, müssen wir noch ein Geschenk kaufen

 

همانطور که دیدید بعد از bevor فعل جمله ما به انتهای بخش مربوط یعنی بخش اول رفت.

 

برای دسترسی به دیگر دروس آلمانی در همین زمینه ؛ می توانید از لیست زیر اقدام کنید:

 

حروف-ربط-2/

 

 

نگاهی-کلی-به-حروف-ربط-،-حروف-اضافه-و-قید/

 

 

 

 

چنانچه شما هم در ارتباط با این درس نظر ، سوال ، یا مثال هایی دارید، می توانید به بخش نظرات همین درس اضافه کنید.

 

موفق باشید.




درس صد و سیزدهم – اسامی و حروف اضافه

 

سلام دوستان ،

در این درس می خواهیم با هم نگاهی داشته باشیم به اسامی و حروف اضافه ، قبل از هر چیز باید بدانیم که در زبان آلمانی Präposition هم می توانند به همراه افعال بیایند و هم اسامی و صفات ، این بدان معنی است که هر اسم یا فعلی یا اینکه صفتی در زبان آلمانی حروف اضافه مربوط به خودش را دارد. بنابراین ما باید بدانیم که یک فعل با چه حروف اضافه ای در جمله می تواند مورد استفاده قرار بگیرد و به همین ترتیب یک اسم یا صفت

 

برای آگاهی بیشتر در مورد افعال به همراه حروف اضافه می توانید دروس زیر را مطالعه کنید

 

درس اول

درس دوم

درس سوم

 

برای آگاهی بیشتر در مورد صفات به همراه حروف اضافه می توانید درس زیر را مطالعه کنید

 

درس یک

 

اجازه بدید همانند همیشه با یک مثال ساده شروع کنیم

 

من با اسم خنثی Abendessen شروع میکنم که به معنی شام یا عصرانه است.

 

حال با سه واژه پرسشی wo, wohin, woher از خودمان سوال می پرسیم.

 

در فارسی میگیم : کجا هستی؟ ، به کجا میری؟ ، از کجا میایی؟

 

پس این موضوع بسیار مهم است که ما اسامی مربوط به این اسم را بدانیم

 

هرگاه ما اسم خنثی Abendessen را داشته باشیم و با wo سوالی شده باشد همانند توضیح فارسی بالا ، آنگاه از حرف اضافه bei استفاده میکنیم

 

یعنی من همواره beim Abendessen در حال شام خوردن می توانیم باشم

پس کجایی؟ در حال شم خوردن

?Wo bist du denn

Ich bin beim Abendessen

 

هرگاه ما اسم خنثی Abendessen را داشته باشیم و با wohin سوالی شده باشد همانند توضیح فارسی بالا ، آنگاه از حرف اضافه zu استفاده میکنیم

 

به کجا داری میری؟ دارم میرم به شام (‌ تفکر آلمانی )

تفکر فارسی : دارم میرم شام بخورم

 

?Wohin gehst du

Ich gehe zum Abendessen

 

هرگاه ما اسم خنثی Abendessen را داشته باشیم و با woher سوالی شده باشد همانند توضیح فارسی بالا ، آنگاه از حرف اضافه von استفاده میکنیم

 

از کجا داری الان میایی؟

من دارم از شام میام (‌ تفکر آلمانی )

از سر سفره دارم میام 🙂

 

?Woher kommst du gerade

Ich komme vom Abendessen

 

پس باید توجه داشته باشیم که هر اسمی می تواند حروف اضافه خودش را داشته باشد با توجه به سه واژه پرسشی wo, wohin, woher

 

چند مثال :

 

Ein alter Freund kam zum Abendessen

یک دوست قدیمی برای شام می آید

 

Jemandem zum Abendessen einladen

یک کسی را برای شام دعوت کردن

 

توجه داشته باشید که در مثال بالا هم einladen و هم اسم خنثی Abendessen هر دو به همراه حرف اضافه zu مورد استفاده قرار میگیرند

 

یعنی ما در زبان آلمانی می توانیم یک کسی را zu چیزی ( شام ، تولد و … ) einladen یا دعوت کنیم 🙂

 

?Darf ich Sie zu einem Kaffee einladen

اجازه هست یا اجازه دارم شما رو به یک قهوه دعوت کنم؟

 

Wir sind zur Hochzeitsfeier von Gerd und Carola eingeladen

ما به عروسی گرد و کارولا دعوت شده ایم

 

اما گاهی در داخل یک چیزی هم می توانیم دعوت شده باشیم ( منظور مکان است ) یعنی برویم داخل یا توش

 

Die Kinder waren in den Zirkus eingeladen

بچه ها به سیرک دعوت شده بودند

 

?darf ich Sie ins Theater einladen

اجازه دارم شما را به تئاتر دعوت کنم

 

بنابراین اگر جا یا مکانی بود که ما می توانستیم به داخلش برویم از حرف اضافه in استفاده میکنیم و در غیر این صورت از حرف اضافه zu

 

برای مثال ما که نمی توانیم به داخل یا درون شام برویم ، منطقی نیست ، پس از حرف اضافه zu استفاده میکنیم

 

?Darf ich Sie zum Essen einladen

اجازه دارم شما را به غذا ( حالا شام ، ناهار )‌ دعوت کنم؟

 

 

برگردیم به مبحث این درس یعنی اسامی بهمراه حروف اضافه 🙂

 

اسم مورد استفاده ما در اینجا der Sport است یعنی یک اسم مذکر

 

حال با سه واژه پرسشی wo, wohin, woher شروع میکنیم

 

کجا بودی؟ ورزش بودم

?wo warst du

ich war beim Sport

 

از کجا میایی؟ از ورزش

?woher kommst du

ich komme vom Sport

 

به کجا داری میری؟ دارم میرم ورزش

?wohin gehst du

ich gehe zum Sport

 

البته یک سری حروف اضافه دیگه مانند vor و nach می تواند به همراه اسامی بیایند اما در واقع می توان گفت که ارتباط مستقیم با آنها ندارند

 

برای مثال ، چرا آدم باید قبل از ورزش خود را گرم کند؟

?warum muss man sich vor dem Sport aufwärmen

 

یا اینکه ، چرا آدم باید بعد از ورزش دوش بگیرد یا خودش را بشورد؟

?warum muss man sich nach dem Sport duschen

 

همانطور که گفتم vor و nach می تواند به همراه هر اسمی بیاید اما در واقع ارتباط مستقیمی نمی تواند با آن داشته باشد ، مثلا :‌ بعد از شام یا قبل از شام نیز به همین ترتیب است.

 

اسم بعدی که قصد داریم به آن بپردازیم اسم مونث Garderobe که به معنی قفسه لباس ، کمد یا جا رختی می باشد.

 

این اسم هرگاه به همراه wo آمده باشد دو نوع حرف اضافه به همراه دارد

an der Garderobe در اطراف یا دور ور آن جا لباسی یا جا رختی

in der Garderobe درون یا داخل آن قفسه لباس

 

در مورد wohin نیز به همین شکل است

an die Garderobe به اطراف یا دور ور آن جا لباسی یا رختی (‌بخواهیم برویم)

in die Garderobe به درون یا داخل آن قفسه یا جا رختی ( بخواهیم برویم)

 

و در آخر woher نیز به همین شکل است

von der Garderobe از اطراف یا دور ور آن جا لباسی ( بیایم)

aus der Garderobe از درون یا داخل آن قفسه لباس یا جا لباس (‌بیایم)

 

در اینجا قصد دارم که اشاره ی به فعل achten کنم ، در واقع فعل achten به همراه حرف اضافه auf در زبان آلمانی مورد استفاده قرار میگیرد ، یعنی در تفکر آلمانی ما حواسمان به روی چیزی می تواند باشد

 

Bitte, achten Sie auf Ihre Garderobe

لطفاً خواستان به کمد لباستان یا قفسه لباس هایتان باشد

 

یک مثال :

Die Mäntel bitte an der Garderobe abgeben

آن پالتو را لطفاً به جا رختی ( مکانی که لباس ها را تحویل میگرد ) تحویل بدهید.

 

پس ما در مثال بالا به داخلش نمیریم بلکه به اطراف اون محل میریم ، لباس یا پالتو یا هر چیز دیگری که می شود تحویل داد را تحویل میدهیم 🙂

 

چند مثال و پایان این درس :

 

Ich bin im Garten

من در باغ هستم

 

Ich gehe in den Garten

من به درون باغ میروم

 

Ich komme aus dem Garten

من از آن باغ می آیم

 

نکته : هرگاه ما بتوانیم به درون یا داخل جایی برویم از حرف اضافه in استفاده میکنیم و چون با in می شود به داخل جایی رفت پس با aus نیز می توان از نیز خارج شد. پس هر اسمی که به همراه in بیاید می تواند به همراه aus نیز مورد استفاده قرار بگیرد.

 

نکته : هرگاه ما نتوانیم به درون یا داخل جایی برویم از حرف اضافه an استفاده میکنیم ، یعنی به اطراف یا دور ورش میریم چون به درونش نمیشه رفت و اصلا با عقل جور در نمیاد. بنابراین اگر بخواهیم از اون جا یا مکان میایم از حرف اضافه von استفاده میکنیم. پس هر اسمی که به همراه an بیاید می تواند به همراه von نیز مورد استفاده قرار بگیرد

 

نکته : گاهی هم میشود به درون جایی رفت و هم میشود به اطراف آن بنابراین اگر بگیم میریم داخلش از in استفاده میکنیم اگر بگیم از داخلش میایم aus و اگر بخواهیم بگیم به اطرافش میریم از an و اگر بگیم از دور ورش یا اطراف داریم میایم از von

 

Der Geburtstag جشن تولد ، روز تولد ، زادروز

 

در تفکر آلمانی ما هم می توانیم به روی یک تولد باشیم ( مهمانی یا پارتی ) و یا اینکه در حال یک تولد باشیم 🙂

auf dem Geburtstag در یک جشن تولد بودن

beim Geburtstag در حال یا نزد (یک کسی باشیم به جهت جشن گرفتن تولدش)

 

در همین رابطه ما می توانیم به روی یک جشن تولد برویم یا به نزد یک کسی برویم به جهت جشن گرفتن تولدش

auf den Geburtstag به روی یک جشن تولد ( رفتن ) به یک جشن تولد رفتن ( تفکر فارسی)

zum Geburtstag به (نزد کسی رفتن به جهت جشن تولدش)

 

اما برای از کجا یا woher ما فقط از یک حرف اضافه استفاده میکنیم

از کجا داری میایی؟ از جشن تولد

دیگه فرقی نداره 🙂

vom Geburtstag از جشن تولد ( آمدن)

 

چند مثال برای حرفه ی ها:

Die Antwort auf die Frage des Zuhörers ließ die Teilnehmer ratlos zurück

Ich gebe die Hoffnung auf eine Fortführung der Gespräche nicht auf

Der Appel an die Anwesenden zeigte keine Wirkung

Ich wende mich mit der Bitte um Hilfe an Sie

Der Dank für das Geschenk fiel überschwänglich aus

Der Gedanke an eine Trennung ließ sie nicht los

 

امیدوارم که این درس ، درس آموزنده ی براتون بوده باشد.

 


آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :


 

 




انواع قرار دادن یا گذاشتن در زبان آلمانی

سلام دوستان ؛

همانطور که بارها در دروس و مطالب گفته شده است ؛ در زبان آلمانی هر کار یا عملی فعل مربوط به خودش را دارد ، این یعنی اینکه : ما در فارسی میگوییم : من آن گلدان را به روی میز قرار دادم یا گذاشتم – و همین جا همه چیز کاملاٌ مشخص است ؛ اما در زبان آلمانی ما انواع گذاشتن یا قرار دادن داریم ؛ به زبان ساده تر اینکه باید در پشت زمینه فعل ؛ دقیقاٌ اشاره کنیم که آن چیزی که ما به روی میز قرار دادیم به چه صورت بوده است؟ ایستاده؟ خوابیده؟ به پهلو و …

 

آیا راهی برای درک کردن سریع این نوع افعال وجود دارد؟

برای پاسخ دادن به این سوال من از فعل گذاشتن استفاده میکنم که اگر در فرهنگ لغت به دنبال گذاشتن بگردیم تقریباٌ به افعال زیر میرسیم

legen قرار دادن ؛ گذاشتن

lassen گذاشتن ( هم می تواند به معنی و مفهوم گذاشتنی همچون اجازه دادن باشد و هم اینکه چیزی را رها کردن یا ول کردن )

stellen گذاشتن ، گذاردن

setzen قرار دادن ؛ گذاشتن

که هر کدام از اینها باز با توجه به پیشوندهاش می تواند معنی و مفهومی تازه تر داشته باشد

در ادامه درس به آنها خواهیم پرداخت

 

اما تفاوت میان legen, stellen, setzen, lassen در چیست؟ و چرا باید این همه فعل وجود داشته باشد؟ ( یه قرار دادن که این همه دردسر نداره که 🙂 )

خب هرگاه ما بخواهیم چیزی را ببریم به صورت ایستاده در جای قرار بدهیم ؛ مثل : ایستاده قرار دادن یک گلدان به روی میز , آنوقت به سروقت legen میریم

پس legen در تفکر ما فارسی زبان ها یعنی : هر چیزی که ایستاده باشد ( مثل : لیوان ؛ گلدان و … ) و ببریم آنرا در جای به همان شکل ایستاده قرار بدهیم

نکته : اگر توجه کرده باشید من همش در جمله ام از ببریم استفاده میکنم به دلیل که دارم سعی میکنم به شما این سیگنال را برسانم که تمامی این افعال Akkusativ هستند یا به زبان ساده تر حرکتی هستند ؛ قرار است از یک نقطه برداشته بشه و به نقطه دیگر برده شود.

 

stellen بیشتر در تفکر ما فارسی زبان ها به معنی قرار دادن است ؛ مثلاٌ یک بچه داره راه میره و میخوره زمین ، حالا ما برش میداریم که دوباره به روی پاش قرار بگیرد یا در تفکر آلمانی ترش : به روی پاهاش گذاشتن

 

ein Kind wieder auf die Füße stellen

یک بچه ها را دوباره به روی پاها گذاشتن

تفکر فارسی : یک بچه را مجدداٌ به روی پاهاش قرار دادن

پس این فعل هم برداشتی اینگونه دارد که ما چیزی را یا کسی را به صورت ایستاده قرار بدهیم

 

die Blumen in die Vase stellen

گل را در گلدان قرار دادن یا گذاشتن

میدانیم که گل باید به صورت ایستاده در گلدان قرار بگیرد بنابراین از stellen استفاده کردیم

 

اما گاهی گفته می شود :

das Geschirr auf den Tisch stellen

ظرف و ظروف را به صورت ایستاده به روی میز قرار دادن

آیا همچین چیزی امکان دارد؟ بله در تفکر آلمانی امکان دارد 🙂

 

مثلاٌ ما هم می توانیم بشقاب را به روی میز به صورت ایستاده قرار بدهیم و یا اینکه آنرا به صورت خوابیده legen

پس چیزی را به صورت پهن کردن یا خوابیده در جایی گذاشتن میشه legen

پس این بستگی به این دارد که ما چه جوری چیزی را بخواهیم قرار بدهیم

بعضی چیزها را هم می توان به صورت ایستاده قرار داد هم به صورت خوابیده ؛ مثلاٌ ما می توانیم کتاب ها را به صورت ایستاده در جا کتابی قرار بدهیم یعنی آنها را از پهلو روی هم قرار ندهیم بلکه ایستاده کنار هم بچینیم. پس هر دو حالت legen و stellen امکان پذیر است برای خیلی چیزهای دیگه هم به همین صورت است مانند : ظرف و ظروف یا بشقاب و … که در بالا به آن پرداختیم

 

بنابراین در تفکر آلمانی : آدم می تواند بشقاب ها را به صورت ایستاده به روی میز قرار بدهد یا اینکه در کابینت به صورت خوابیده

du kannst die Teller auf den Tisch stellen, oder auch in einen Schrank legen

تو می توانی آن بشقاب ها را به صورت ایستاده به روی میز قرار بدهی و همچنین در یک قفسه ( کابینت ) به صورت خوابیده

پس بستگی به نوع قرار دادن یا گذاشتن ما دارد

 

اما گاهی ما می توانیم چیزی را در درون چیز دیگری قرار بدهیم یا گذاشتن چیزی در داخل چیز دیگر : مثل گذاشتن پول در داخل کیف

das Geld in die Tasche stecken

تفکر آلمانی : گذاشتن یا قرار دادنی که همراه با فرو کردن یا داخل کردن همراست

آن پول را در داخل یا درون آن جیب گذاشتن ( با این تفکر که پول را فرو میکنیم توی جیب)

 

در مورد این افعال و تفاوت هاشون در درس زیر کامل صحبت شده است

 

 

خب گفتیم legen به معنی به صورت خوابیده یا به پهلو چیزی را در جایی گذاشتن یا قرار دادن

اما خود این فعل می تواند پیشوندهای داشته باشد که همین به صورت خوابیده را نیز دست خوش تغییر کند

مثلاٌ چیزی را برداریم ببریم و به صورت خوابیده در کنار چیز دیگری قرار بدهیم ؛ آنگاه فعل مناسب ما anlegen می شود

anlegen کنار چیزی گذاشتن یا قرار دادن ( البته مفهوم های دیگری نیز دارد که از مباحث این درس خارج است )

Holz anlegen چوب را در کنار هم گذاشتن ؛ مثلاٌ شما برای زمستان کلی چوب خردید و حالا میخواهید در یک بخشی توی انباری آنها را در کنار یکدیگر قرار بدهید ( به صورت خوابیده دیگه ) بنابراین میشود anlegen

توجه داشته باشید که فعل anlegen معانی و کاربردهای زیاد دیگری نیز دارد که ما در این درس تنها به کاربرد : قرار دادن یا گذاشتن آن می پردازیم

 

اما حال ما یک چیزی را بخواهیم از تن در بیاریم و بذاریمش یک گوشه یا کناری اونوقت به سروقت فعل ablegen میریم

ablegen کنار گذاشتن (با این توضیح که از تن در بیاریمش و یک گوشه ای اونرو بذاریم ) مثلاٌ در آوردن پالتو از تن و آنرا به روی مبل یا صندلی به صورت خوابیده قرار بدهیم یا بذاریم

den Mantel ablegen

آن پالتو را ( از تن در بیاریم و به صورت خوابیده در یک جای نامشخصی که مهم هم نیست ) قرار بدهیم

 

?Willst du nicht ablegen

در فارسی : نمی خواهی بکنی؟ یعنی پالتو یا ژاکتت رو از تنت در بیاری ( نه اینکه لخت بشه ها 🙂 تنها رو پوش رو در بیاره )

 

حال اگر بخواهیم چیزی را برداریم و ببریم به صورت خوابیده درون یا داخل جای قرار بدهیم آنگاه از einlegen استفاده میکنیم

einlegen داخل کردن ؛ وارد کردن یا به زبان ساده تر داخل چیزی گذاشتن ( مثلاٌ یک کف پوش را در داخل یا درون یک کفش به صورت خوابیده قرار بدهیم )

Sohlen in die Schuhe einlegen

کف پوش ها را در داخل یا درون کفش ها به صورت خوابیده قرار بدهیم یا بذاریم

 

حالا اگر کلاٌ بخواهیم به صورت نشسته چیزی را در جایی قرار بدهیم اونوقت میشه فعل setzen و با توجه به اینکه می توان چیزی را به صورت های مختلف در جایی قرار بدهیم ، بنابراین فعل setzen هم با پیشوندهاش پاش به این درس باز میشه 🙂

 

absetzen چیزی را از جایی برداریم و به پایین بنشانیم یا قرار بدهیم

die Brille absetzen عینک را از چشم برداشتن و آنرا در روی میز یا روی زمین گذاشتن ( نشاندن )

یعنی اینکه ما از خودمان آن عینک را در پایین گذاشتن یا نشاندن

یا مثلاٌ یک چمدان که در دستمان هست ( یعنی بالاست ) حالا بذاریم پایین ( بذاریم زمین یا بنشانیم در پایین )

Das Gepäck absetzen یا den Koffer absetzen

در واقع پیشوند ab در بیشتر موارد به این معنی است که چیزی را از خود کم کردن مثل اینکه ما عینک را از خود کم کنیم یا چمدان را از خود کم کنیم با این توضیح که برداریم بذاریمش یک جای دیگه به صورت نشانده

شاید خیلی از این موارد گیج کننده باشه اما به تمرین کردن و به مرور زمان کاملاٌ این موارد برایتان روشن میشود

 

ansetzen چیزی را در کنار چیز دیگری یا در زیر چیز دیگری به صورت نشسته قرار دادن یا اینکه چیزی را در زیر چیزی نشاندن ؛ مثلاٌ : جک ماشین را در زیر ماشین به صورت نشسته قرار دادن

Den Wagenheber ansetzen

آن جک ماشین را در زیر ماشین قرار دادن یا نشاندن

در فارسی : زیر ماشین جک زدن

 

einsetzen چیزی را به صورت نشسته به درون یا داخل چیزی گذاشتن ( مانند اینکه به صورت نشسته گلی در زمین یا باغچه مان قرار بدهیم )

Pflanzen einsetzen گیاه را به صورت نشسته در زمین ( در داخل خاک کاشتن ) گذاشتن

البته این وضعیت یک فعل مشخص دیگری دارد einpflanzen در زمین کاشتن ( اما حتماٌ نباید خودمان در حالت نشسته باشیم )

 

اما با توجه به افعال گفته شده در بالا ما lassen هم داریم که معمولاٌ با همان افعال یا دیگر افعال ترکیب میشود و یک جورای معنی اجازه دادن هم میده

برای درک بیشتر این فعل درس زیر را مطالعه کنید

 

 

Die Teller auf den Tisch legen lassen

بذاریم یا اجازه بدیم که آن بشقاب ها به صورت خوابیده به روی میز گذاشته شوند یا قرار بگیرند

 

Die Teller auf den Tisch stellen lassen

بذاریم یا اجازه بدیم آن بشقاب ها به روی میز به صورت ایستاده گذاشته شوند یا قرار بگیرند

 


 

جمع بندی کلی :

با توجه به نوع قرار دادن یا گذاشتن

به صورت ایستاده stellen

به صورت خوابیده legen

به صورت نشسته setzen

به صورت فرو کردن یا داخل کردن stecken

 

که هر کدام از انواع گذاشتن در بالا به چند زیر مجموعه دیگر تبدیل میشود :

abstellen کنار گذاشتن یا کم کردن ( مثلاٌ مبل های کهنه را برداریم ( ایستاده هستند دیگه ) در انباری بالای سقف خانه قرار بدهیم با این توضیح که کم شدن از پذیرایی یا کنده شدن از اونجا و رفتن یه جای دیگه گذاشته شدند و دیگر هم مورد استفاده قرار نمیگیرند ( توی انباری هستند )

die alten Möbel in der Dachkammer abstellen

مبل های کهنه را در اتاق زیر شیروانی ( معمولاٌ به عنوان انباری می باشد ) قرار بدهیم ( با همان تصویر سازی و توضیحات بالا )

 

anlegen چیزی را برداریم ببریم و به صورت خوابیده در کنار چیز دیگری قرار بدهیم

einlegen چیزی را برداریم و ببریم به صورت خوابیده درون یا داخل جای قرار بدهیم

ablegen یک چیزی را بخواهیم از تن در بیاریم و بذاریمش یک گوشه یا کناری

 

ansetzen چیزی را در کنار چیز دیگری یا در زیر چیز دیگری به صورت نشسته قرار دادن یا اینکه چیزی را در زیر چیزی نشاندن

einsetzen چیزی را به صورت نشسته به درون یا داخل چیزی گذاشتن

 

einstecken چیزی را داخل چیزی گذاشتن یا قرار دادن

 

نکته : معمولاٌ پیشوند ein در این حالت ها به این معنی است که چیزی را درون یا داخل چیزی گذاشتن یا قرار دادن

 

den Brief in den Umschlag stecken

نامه را در داخل یا درون پاکت نامه قرار دادن یا داخل کردن

 

einen Ring an den Finger stecken

یک انگشتر را در آن انگشت داخل کردن یا فرو کردن

 

den Schlüssel ins Schloss einstecken

کلید را در قفل فرو کردن یا داخل کردن

 

تفاوت stecken و einstecken در این است که einstecken یک قدرت و توان بیشتر در هنگام داخل کردن یا گذاشتن چیزی در جایی هست ؛ مثلاٌ شلوار ما خیلی تنگ هست و ما نیاز به توان و قدرت بیشتری داریم تا چیزی را داخلش بذاریم ( فرو کنیم ) بنابراین از einstecken استفاده میکنیم و اگر خیلی نیاز به فشار یا توان نباشد همان stecken هم جواب میدهد.

البته نیاز نیست که تا این حد هم حساسیت به خرج بدهیم اما تنها برای درک بیشتر این دو فعل توضیحات دو خط بالا گفته شد.

 

 


آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :




نگاهی به تفاوت و کاربردهای von, aus در زبان آلمانی

سلام دوستان،

در این درس گرامری می خواهیم با هم نگاهی داشته باشیم به تفاوت و کاربردهای دو حرف اضافه von, aus در زبان آلمانی ، قبل از هر چیز می بایستی بدانیم که این دو حرف اضافه هر دو Dativ ساز هستند یعنی اسم بعد از خودشان را به حالت Dativ می برند

 

نکته گرامری‌ : اگر فعل جمله ما ذات Akkusativ داشته باشد اما ما در جمله حرف اضافه ثابت Dativ ساز داشته باشیم ، آنگاه کل جمله به حالت اسمی Dativ میرود! چرا؟ چون اولویت اول ما حروف اضافه هستند و اگر حروف اضافه متغییر بود آنگاه تمام تصمیمات برای Akkusativ یا Dativ شدن جمله میافته رو دوش فعل 🙂

 

خب تا اینجا متوجه شدیم که von, aus حتی اگر فعل جمله هم Akkusativ باشد باز هم کل جمله را به حالت Dativ میبرند.

 

اما این دو حرف اضافه چه معانی به همراه دارد؟ در تفکر فارسی ما کلاً یک ( از ) داریم مثلاً ما می توانیم از ایران آمده باشیم، از سرکار آمده باشیم ، از مدرسه آمده باشیم ، از مرخصی آمده باشیم ، از شرکت آمده باشیم و …. در کل ما یک ( از )‌ داریم

اما در تفکر آلمانی اینگونه نیست

von -> از سوی یا از سمت

aus -> از درون ِ ، از داخل ِ

این یعنی در زبان آلمانی ما دو نوع از داریم ( از ) ی که از داخل جا ، مکان یا محلی است و ( از ) ی که از داخل آن جا ، مکان یا محل نیست بلکه از سوی یا از سمت آن است ، یعنی چی؟

 

قبل از اینکه موضوع پیچیده تر از این بشود ، اجازه بدید یک نکته مهم و توضیحاتی پیرامون آن بدهم

حروف اضافه von, aus در بیشتر موارد با دو فعل kommen, gehen می آیند 🙂

 

حال هرجایی که من بتوانم in به درونش یا nach به سوی اش gehen بروم ، برای آمدن ازش از aus استفاده میکنم.

در واقع aus جوابی است برای in, nach

 

حال هرجا یا چیزی که من بتوانیم auf به روی آن یا zu به آن بروم ، برای آمدن از آن می توانم از von استفاده کنم.

در واقع von جوابی است برای auf, zu

 

نکته : میدانیم که در تفکر آلمانی ما auf به روی خیلی چیزها می توانیم برویم اما in به داخل آن رفتن مسخره میشود برای مثال : توالت فرنگی 🙂 ما در تفکر آلمانی همواره به روی آن میرویم auf 🙂 و هرگز in درونش نمیریم که خیلی بد میشه 🙂

 

خب چند مثال و درک بیشتر

nächste Woche fliege ich nach dem Iran

من هفته آینده به ایران سفر میکنم

 

نکته : درست است که fliegen یک فعل حرکتی و Akkusativ ساز است اما اولویت اول ما حرف اضافه است که در اینجا nach می باشد که این nach چون یک حرف اضافه ثابت Dativ ساز است ، بنابراین کل جلمه را به حالت Dativ بُرد.

 

حال چون من با nach گفته ام میروم و اکنون بخواهم برگردم از aus استفاده میکنم 🙂

Ich komme aus dem Iran

من از درون ِ یا از داخل ِ ایران می آیم

 

Ich gehe in die Schule

من به مدرسه میروم

تفکر آلمانی‌: من دارم به درون ِ یا به داخل ِ مدرسه میروم

 

نکته : چون حرف اضافه in یک حرف اضافه متغییر است یعنی هم می تواند Akkusativ باشد و هم Dativ آنگاه اولویت ما برای تشخیص Akkusativ یا Dativ بودن ، فعل جمله است و از آنجایی که فعل ما ذات Akkusativ دارد بنابراین کل جمله ما به حالت اسمی Akkusativ رفته است.

 

خب من توانستم به درون ِ به داخل ِ مدرسه بروم حال اگر بخواهم از درون ِ یا از داخل ِ آن بیام ، آنگاه به سروقت aus میروم

 

Ich komme aus der Schule

من از مدرسه میام

تفکر آلمانی : من دارم از درون ِ یا از داخل ِ مدرسه می آیم.

 

پس کاربرد aus به این صورت است :

هر جا که من بتوانم با in به درونش و با nach به سویش بروم ، آنگاه از حرف اضافه aus برای آمدن ازش استفاده میکنم.

 

حال بریم سر وقت von

خب در بالا گفتم که هرگاه به توانم به روی auf چیزی یا جایی بروم و یا اینکه به zu آن بروم ، آنگاه می توانم از von استفاده کنم

 

چند مثال و درک بیشتر

 

Ich gehe zum Sport

من به ورزش میروم

 

توجه نه تنها در تفکر آلمانی بلکه در تفکر فارسی هم ما نمی توانیم به داخل ِ‌یا به درون ِ ورزش برویم بنابراین حرف  اضافه in به خودی خود نا مفهوم است پس شانش بعدی ما nach است ولی اینرا هم میدانیم که nach در بیشتر موارد برای رفتن به سمت کشور ، شهر ، جا یا مکان است (‌ ورزش که مکان نیست‌ ) پس وقتی in و nach نباشد ما باید از zu استفاده کنیم حال که از zu استفاده کردیم برای پاسخ دادن به آن به سر وقت von میرویم

 

Ich komme gerade vom Sport

من الان از ورزش میام

 

گفتیم اگر به روی auf چیزی بتوانیم برویم پس از von چیزی باید برگردیم 🙂

 

Ich gehe auf den Bus

تفکر آلمانی : من به روی اتوبوس ( منظور روی سقف اتوبوس نیست بلکه از چند پله بالا میروم و حال روی آن هستم ( بالا رفتم ) میروم

تفکر فارسی : من به داخل اتوبوس میروم

 

حال اگر بخواهیم پیاده بشویم ( در تفکر آلمانی چند پله به سمت پایین بیاییم ) آنگاه از von استفاده میکنیم

 

Ich komme von dem Bus

من از اتوبوس میام ( تفکر آلمانی : از اتوبوس پیاده شدم و دارم میام )

 

پس کاربرد von :

هرگاه بتوانیم auf به روی چیزی برویم و یا zu به سمت چیزی ، کسی یا جایی برویم ، آنگاه برای آمدن از آنجا می بایستی از حرف اضافه von استفاده کنیم.

 

 

نکته مهم : توضیحات و نکات گرامری این درس در واقع مربوط میشود به دستور زبان آلمانی واقعی یعنی hochdeutsch اما گاهی شاید شما چیزهایی خارج از نکات این درس به گوشتان خورده باشد ، باید توجه داشته باشید که آن نکات از نظر دستور زبان واقعی آلمانی کاملا اشتباه است اما چون مردم سالهاست این اشتباه را انجام میدهند حال تبدیل به یک قانون شده است ، به قول یک سیاستمدار :

 

In der Politik ist es manchmal wie in der Grammatik. Ein Fehler, den alle begehen, wird schließlich als Regel anerkannt

توی سیاست هم بعضی وقت ها مثل دستور زبان است ، یک اشتباه یا خطایی که همه ازش میگذرند ، سرانجام به عنوان یک قانون پذیرفته میشود.

 

چرا این نکات را گفته ام؟ چون در جنوب آلمانی گاهی دستور زبان متفاوتی وجود دارد ، مثلاً گفته می شود :

 

Ich gehe in der Arbeit

من به سر کار میروم

 

اگر چه این جمله کاملاً شناخته شده است ولی یک اشتباه گرامری دارد و آن این است که آقا جان ما که نمی توانیم به درون ِ یا به داخل ِ شغل برویم ، چرا میگید in 🙂 طبق دستور زبان صحیح آلمانی یا همان hochdeutsch ما می توانیم zu به سر کار برویم

 

Ich gehe zur Arbeit

من به سر کار میروم

 

یا اینکه من بارها از آلمانی زبان ها شنیده ام

Ich komme von der Schule

من از مدرسه میام

 

اگر چه در اینجا von می تواند به این معنی باشد که من از سمت ِ یا از سوی مدرسه دارم میام و نه از داخل ِ آن ، یعنی از مدرسه که خارج شدم رفتم یک کاری اطراف مدرسه کردم و حال از سمت ِ یا از آن سو دارم میام

 

ولی اگر شما درون ِ یا داخل ِ مدرسه باشی و ازش خارج بشی نباید از von استفاده کنی باید از aus استفاده کنی چون تو in درون ِ یا داخل ِ مدرسه بودی

 

و اگر بگویید Ich gehe zur Schule  نیز بدین معنی است که شما مثلا داری درس میخونی و به مدرسه میروی در واقع در این حالت شما به درون یا داخل مدرسه نمیروی که ، یا اینکه می تواند اینگونه معنی بدهد که من به درون ِ‌مدرسه نمیروم ولی به سمت مدرسه دارم میرم.

 

برای دیگر جاها ، مکان ها نیز به همین صورت است 🙂

 

Ich gehe zum Bäcker

تفکر فارسی : من به نانوایی میروم

تفکر آلمانی : من به نانوا میروم

 

حالا که با  zu بهش رفتم اکنون می بایستی با von ازش بیایم

 

Ich komme vom Bäcker

من از نانوایی میام

 

چرا zu و von برای اینکه ما نمی توانیم به درون ِ یا داخل یک شخص برویم 🙂 پس چون نتوانستیم از in استفاده کنیم پس از zu استفاده کردیم و در جوابش هم از von

 

اما نکته مهم : چنانچه شخص نبود جا یا مکان بود چه میکردیم؟

 

Ich gehe in die Bäckerei

من به نانوایی میروم ( به درون ِ یا داخل ِ نانوایی ) این امکان داره دیگه 🙂

 

حال بخواهم ازش بیام می شود :

 

Ich komme aus der Bäckerei

من از نانوایی می آیم

 

چند مثال و پایان این درس :

 

Ich komme von einem fernen Planeten

من از یک سیاره بیگانه می آیم

 

چرا von؟ برای اینکه در تفکر آلمانی ما می توانیم به روی یک سیاره باشیم یا برویم

 

Ich gehe auf einen fernen Planeten

من به روی یک سیاره بیگانه میروم

 

Ich komme von der Insel

من از آن جزیره می آیم

 

چرا von؟ برای اینکه در تفکر آلمانی ما می توانیم به روی یک جزیره باشیم یا برویم

 

Ich gehe in die Insel

من به روی آن جزیره میروم

 

Ich gehe nie zum Strand

من هرگز به ساحل نمیروم

 

Ich komme vom Strand

من از ساحل می آیم

 

نکته : گاهی von می تواند به این معنی باشد که ما از سمت ِ یا از طرف شخص یا اشخاصی می آییم.

 

Ich komme von der Polizei

من از طرف ِ یا از سمت ِ پلیس می آیم

 

البته این جمله می تواند هم اینگونه معنی بدهد که من اصلا ً خودم پلیس هستم و هم اینکه رفته بودم پیش پلیس حالا دارم از کلانتری میام

 

Ich komme von der Unfallstation

من از طرف ِ یا از سمت ِ‌ بخش ِ یا مرکز تصادفات خدمتتان میرسم ( ‌می آیم )

 

ما می توانیم از von برای جهت ها استفاده کنیم ، یعنی فرقی نمیکند چه به سمت راست برویم یا چه از سمت راست بیاییم در هر صورت از von استفاده میکنیم

 

von links, rechts, hinten و به همین ترتیب چه برویم چه بیاییم در هر دو حالت حرف اضافه ما باید von باشد

 

 

و اما چند مثال برای aus و پایان این درس

 

Ich komme aus dem Kino

من از سینما می آیم

 

چرا aus؟ چون در تفکر آلمانی ما می توانیم به درون ِ یا به داخل ِ سینما برویم ، از کجا بفهمیم؟ چون یک جا ، مکان یا بنای ساختمانی است پس ما می توان به داخلش برویم حال که می توانیم به داخل برویم پس می توانیم از داخلش aus نیز بیرون بیاییم

 

Ich gehe ins Kino

من به داخل ِ یا به درون ِ سینما میروم

 

Ich gehe in die Disko

من به داخل ِ‌ یا به درون ِ دیسکو میروم

 

همانطور که گفتیم هرجا ، مکان ، محل یا بنای ساختمانی که بشود به درونش رفت از in به همراه فعل gehen استفاده میکنیم و اگر بخواهیم بگوییم ازش خارج میشویم از aus به همراه فعل kommen استفاده میکنیم

 

Ich komme aus der Disko

من از آن دیسکو می آیم

یعنی از آن خارج شدم و به سمت بیرون دارم میام

 

Ich gehe in die Kirche

من به کلیسا میروم

 

Ich komme aus der Kirche

من از آن کلیسا می آیم

یعنی از آن خارج شدم و به سمت بیرون دارم میام

 

 

چنانچه شما نیز در این زمینه سوال یا مثالی دارید ، می توانید آنرا برای استفاده دیگران در بخش نظرات همین درس درج کنید.

 


 

آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :




نگاهی به vergelten در زبان آلمانی

سلام دوستان ،

در این درس می خواهیم با هم نگاهی داشته باشیم به فعل vergelten و یک اصطلاح جالب که می توانیم با این فعل بسازیم.

شاید بارها دلتان خواسته همانند تفکر فارسی بعد از تشکر کردن از کمک یک کسی به او بگویید ، امیدوارم که بتونم برات تلافی کنم یا چه جوری می تونم برات جبران کنم و … یا اینکه بگیم خدا خیرت بده ، خدا عوضش رو بهت بده و … خب این نوع جملات را دقیقاً می توانیم با همین فعل vergelten بیان کنیم. برای درک بیشتر ، لطفاً به ادامه درس و مثال ها توجه کنید

 

قبل از هر چیز اجازه بدهید نگاهی داشته باشیم به صرف این فعل و معانی آن در فارسی

 

تلافى كردن ، قصاص كردن ، برگرداندن ، مجازات كردن ، انتقام گرفتن

 

گذشته ساده : vergalten

گذشته کامل : haben vergolten

 

حرف اضافه ای که می تواند با این فعل بیاید حرف اضافه mit است

یعنی در تفکر آلمانی ما همواره چیزی را با چیزی تلافی میکنیم یا با چیزی انتقام میگیریم درست همانند تفکر فارسی

 

چند مثال :

 

man soll nicht Böses mit Bösem vergelten

تفکر آلمانی :‌ آدم نمی بایستی بدی را با بدی تلافی کند

در تفکر فارسی : آدم نباید بدی را با بدی جواب بده

 

همانطور که می بینید حرف اضافه mit در جمله بالا به عنوان حرف اضافه مورد استفاده قرار گرفته است.

 

?So vergiltst du meine Mühe

زحمت و تلاش مرا اینجوری تلافی میکنی؟

در تفکر فارسی‌ :  جواب تلاش یا خوبی مرا اینجوری میدی؟ این بود جواب خوبیم؟

 

Wie soll ich dir deine Unterstützung vergelten? Das kann ich dir niemals vergelten

چه جوری می بایستی من حمایت ات را ( محبتت را ) تلافی کنم؟ اینرا ( حمایت یا محبتت را ) من هرگز نمی توانم جبران کنم

 

Sag nicht: Ich will das Böse vergelten. Vertrau auf den Herrn, er wird dir helfen

نگو : من قصد دارم بدی را تلافی کنم. به خدا اعتماد کن ، او به تو کمک خواهد کرد

 

Gleiches mit Gleichem vergelten

چیزی یا کاری را با همانند همان چیز یا کار تلافی کردن یا جبران کردن

 

Sie war dafür, Böses mit Gutem vergelten

او ( مونث ) بر این نظر بود ( موافق با این بود که ) بدی را با خوبی تلافی کند یا پاسخ بدهد

 

اما آخرین اصطلاح این درس ، اصطلاح :

!vergelts Gott است که به معنی : خدا خیرت بدهد یا خدا عوضش را به تو بده هست ، یک نوع تشکر از کسی است که برای ما کاری بدون دریافت پول انجام داده است.

در فارسی گفته میشود :‌ دستت درد نکنه خدا خیرت بده یا دمت گرم خدا عوضش رو بهت بده

 

یک مثال :

!Hier, ich habe dir einen Kaffee mitgebracht. — Oh, vergelt’s Gott

بفرما ؛ من برایت یک قهوه به همراه خودم آورده ام ؛ اوه خدا عوضش را بهت بده یا خدا خیرت بده ، دستت درد نکنه یا دمت گرم

 

توجه داشته باشید که این اصطلاح در قدیم آن زمانی که آلمانی ها اعتقاد بیشتری به خدا داشتن بسیار مورد استفاده قرار میگرفت دقیقاً همانند زبان فارسی ، اما امروزه از آن جنبه معنوی یا اعتقادیش به طور کلی فاصله گرفته است و در تفکر آلمانی بیشتر نزدیک به دستت درد نکنه است ، اما در تفکر فارسی بیشتر نزدیک به خدا خیرت بده یا عوضش رو بهت بده ، اگر چه در فارسی می تواند تمامی این معانی را نیز به همراه داشته باشید.

 


 

آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :‌  

 


 




تفاوت pro و per در زبان آلمانی

 

سلام دوستان،

در این درس از سری دروس گرامری سایت قصد داریم که با هم دو کلمه per و pro را مورد بررسی قرار بدهیم تا به همراه مثال و توضیحات نحوه کاربرد صحیح آنها را بیاموزیم.

اجازه بدید قبل از هر چیز ببینیم این لغات چه معانی به همراه خود در فارسی دارند.

 

per با ، بوسیله ، به کمک

pro هریک ، از طریق ، با ، به وسیله ی ، با کمک ِ

اگر توجه کرده باشید معانی که ما از فرهنگ لغت به دست می آوریم معانی است که در بالا به آنها اشاره کرده ایم ، این معانی طوری به ما می فهمانند که انگار این لغات بسیار نزدیک بهم هستند و گاهی هم می شود به جایی یکدیگر استفاده شوند، اما باید بگویم که در واقعیت اصلا به این صورت نیست و این دو لغت با هم کاملا متفاوت هستند ، برای درک بیشتر به مثال های زیر توجه کنید :

 

Ich schicke den Brief per Post

من آن نامه را توسط ِ یا به وسیله یا با پست ارسال میکنم.

پس در اینجا per معانی : به وسیله ، با ، توسط ِ را به همراه داشت که ما با توجه به سلیقه خودمان می توانیم آنرا در فارسی ترجمه کنیم.

اما چیزی که باید برای ما قابل قبول باشد این است که هرگاه در تفکر آلمانی ما چیزی را بخواهیم توسط چیز دیگری ارسال کنیم به سر وقت per میرویم که این اتفاق تحت هیچ شرایطی برای pro پیش نمی آید.

 

Es kostet pro Stück 3 Euro

هر کدام از آنها یا هریک از آن ۳ یورو می ارزد یا قیمت دارد

 

پس توجه داشته باشید که بعضی از فرهنگ لغات ها به اشتباه این دو لغت را نزدیک به هم ترجمه کرده اند ، اما معانی دقیقی که ما می توانیم برای این دو واژه استفاده کنیم به ترتیب زیر است :

 

pro برای هر یک ، هر کدام از آن یا آنها ، هر یک

per به وسیله ِ ، توسط ِ ، با -> توجه داشته باشید که per را نیز با mit اشتباه نگیرید زیرا کاملا کاربرد های متفاوتی دارند.

همانطور که در بالا به آن اشاره کردیم ، هرگاه بخواهیم چیزی را توسط چیزهای همانند ( پست ، ایمیل ) به کسی ارسال کنیم به سر وقت per میرویم و هرگاه بخواهیم به یک بخش کوچک از یک کل اشاره کنیم به سر وقت pro میرویم که در مثال بالا مثلاً ما ۲۰ تا گلدان داریم که هر کدام از آن یا هر یک از آنها به مبلغ 3 یورو می ارزد.

 

برای درک بیشتر به مثال زیر توجه کنید :

 

Wir schicken Ihnen die Unterlagen per Post zu

ما آن مدارک را توسط ِ یا به وسیله پست برایتان ارسال میکنیم.

 

Der Preis des Ballonfluges ist pro Gruppe 30€

قیمت بالن سواری برای هر گروه یا دسته ۳۰ یورو است.

 

Es gibt spezielle Software für ein Gehirntraining per Computer

برای تمرین مغز به وسیله کامپیوتر ، نرم افزارهای مخصوصی وجود دارد.

 

Pro Brief müssen wir 50 Cent zahlen

برای هر یک از آن نامه ها ما باید ۵۰ سنت پرداخت کنیم.

 

پس با توجه به توضیحات داده شده و مثال ها به خوبی درک کردیم که این دو کلمه چه معانی و چه کاربردی های می توانند داشته باشند.

 

چنانچه شما نیز در مورد این درس سوال ، مثال یا انتقادی دارید ، می توانید آنرا در بخش نظرات همین درس درج کنید.

 

موفق باشید.




نگاهی به فعل klettern در زبان آلمانی

سلام دوستان

در این درس میخواهیم باهم نگاهی داشته باشیم به فعل klettern در زبان آلمانی

این فعل به معانی : از چیزی بالا رفتن است ، مانند : از درخت بالا رفتن یا از صخره بالا رفتن ، از کوه بالا رفتن و یا اینکه از طناب بالا رفتن

 

گذشته ساده : kletterten

گذشته کامل : sind geklettert

 

این فعل ذات Akkusativ دارد و می تواند با حروف های اضافه زیر در جملات ما مورد استفاده قرار بگیرد

auf, an, aus, in, über

 

نکته گرامری‌ : چنانچه در جمله هم فعل و هم حروف اضافه وجود داشت ، آنگاه اولویت اول با حرف اضافه است و اولویت بعدی فعل جمله است، خب این به چه معنی است؟ به این معنی است که مثلا حرف اضافه aus که یک حرف اضافه Dativ ساز است به همراه klettern که یک فعل Akkusativ است در جمله وجود داشته باشد ، آنگاه حرف تعریف یا آرتیکل اسم ما می بایستی به حالت اسمی Dativ برود ، چون اولویت اول همیشه با حرف اضافه است و حرف اضافه aus همانطور که گفتم یک حرف اضافه Dativ ساز است.

 

برای درک بیشتر ، لطفاً به مثال های زیر توجه کنید :

نکته : در مثال های زیر رنگ آبی به منظور Akkusativ و رنگ قرمز به معنی Dativ است

auf 

auf einen Baum klettern

تفکر آلمانی : به روی یک درخت بالا رفتن

تفکر فارسی‌ : از یک درخت بالا رفتن

 

اسم جمله ما Baum است که یک اسم مذکر است der Baum بنابراین در مثال بالا با توجه به حرف اضافه auf که خود یک حرف اضافه Akkusativ ساز است ، آرتیکل اسم جمله ما به حالت اسمی Akkusativ میرود.

 

Ich klettere auf den Baum und pflücke die Äpfel

من از آن ردخت بالا میروم و سیب ها را می چینم.

 

über

über den Zaun klettern

تقکر آلمانی : بالای یا روی یک نرده به سمت بالا رفتن

تفکر فارسی : از روی یک نرده یا حصار بالا رفتن

 

in -> یک نکته گرامری بسیار مهم دارد.

چنانچه حروف اضافه متغییر داشته باشیم مانند in که هم می تواند Akkusativ ساز و هم Dativ ساز باشد ، آنگاه اولویت اول آنرا فراموش میکنیم و به فعل جمله رجوع میکنیم ، پس از آنجایی که فعل جمله ما klettern یک فعل Akkusativ است ، بنابراین حرف اضافه in نیز در نقش یک حرف اضافه Akkusativ ساز در جمله ما ایفای نقش میکند.

 

in das Auto klettern

تقریباً به معنی سوار آن ماشین شدن است

همانند اتوبوس که از پله های آن نه تنها بالا میرویم بلکه به درون آن نیز وارد می شویم

 

aus

aus dem Bett klettern

از آن تخت بالا رفتن

مثلا : تخت ِ دو طبقه داریم و می خواهیم از آن بالا برویم یا اینکه به سمت پایین بیاییم.

 

و آخرین حرف اضافه ما an است

نکته مهم : چنانچه این فعل به همراه an بیاید ، آنگاه آرتیکل یا اسم جمله حذف می شود و این یک استثناء می باشد

 

an Deck klettern

از عرشه کشتی بالا رفتن

 

چند مثال دیگر و پایان این درس :

 

Ich klettre auf eine Palme

من از یک نخل بالا میروم

 

Ich kletterte also nach unten

پس من به سمت پایین رفتم

 

توجه داشته باشید ، درست است که nach یک حرف اضافه است اما در مثال بالا در واقع به طور مستقیم با فعل و یا اسم جمله در ارتباط نیست و به همراه unten یک اصطلاح را ساخته اند.

nach unten به سمت پایین

nach oben به سمت بالا

nach links به سمت چپ

nach rechts به سمت راست

 

نکته : این فعل در بیشتر موارد با حرف اضافه auf مورد استفاده قرار میگیرد

 

Er ist auf den Berg geklettert

او از آن کوه بالا رفت

به طور ساده تر اینکه اون کوه نوردی کرده و از آن کوه بالا رفته است

 

و آخرین مثال این درس ، چنانچه به تنهایی و بدون هیچ حرف اضافه در جمله مورد استفاده قرار بگیرد

 

Die Preise sind wieder geklettert

قیمت ها دوباره بالا رفته اند

 

که متاسفانه در ایران این اتفاق هر روز داره پیش میاد 🙁

 

 

چنانچه شما نیز در ارتباط با این درس ، مثال ، سوال یا توضیحاتی دارید ، می توانید آنرا در بخش نظرات همین درس درج کنید.

 


 

آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :




ändern, verändern, abändern به فارسی

 

سلام دوستان،

در این درس می خواهیم با هم به ändern و پیشوندهای آن بپردازیم

قبل از هر چیز اجازه بدهید که فعل ändern را به فارسی ترجمه کنیم

این فعل می تواند به فارسی دارای معانی زیر باشد :

متغیر ساختن ، عوض کردن ، متمایز نمودن ، دگرگون ساختن ، عوض کردن ، متفاوت شدن ، تغییر یافتن

 

این فعل بسیار فعل مهم و کاربردی است که هم می تواند انعکاسی باشد و هم اینکه یک فعل ساده ، اجازه بدید که گذشته ساده و کامل آن نیز بپردازیم

 

گذشته ساده : änderten

گذشته کامل : haben geändert

 

یکی از روش های که من همواره در این سایت سعی کرده ام مورد استفاده قرار بدهم ، روش گام به گام و ساده کردن یک موضوع دشوار است ، برای مثال در ابتدا آمدم معنی فعل را به فارسی نوشتم ، سپس اشاره ای به گذشته ساده و گذشته کامل آن کرده ام ، چنانچه شما مباحت گرامری سایت را مطالعه کرده باشید با دانستن همین گذشته ساده و کامل دیگر می توانید آن فعل را در هر زمانی صرف کنید.

 

قدم بعدی یا گام بعدی ما باید اینگونه باشد ( چنانچه مبحثی که داریم یاد میگیریم یک فعل باشد ) : از خودمان می پرسیم که آیا این فعل می تواند با حروف اضافه نیز بیاید؟ و اگر جواب مثبت است با چه حروف اضافه ای!؟

 

خب دوستان فعل ändern به طور مستقیم با هیچ حروف اضافه ای در ارتباط نیست ، اما به طور غیر مستقیم می تواند با حرف اضافه zu و in, mit در جملات مورد استفاده قرار بگیرد.

برای درک بیشتر و ساده تر کردن موضوع درست همانند فارسی که ما می توانیم چیزی را به ( zu ) چیز دیگری تغییر بدهیم.

در تفکر فارسی ما از mit نیز استفاده میکنیم یعنی ما چیزی را با ( mit ) چیز دیگری تغییر میدهیم

اما توجه داشته باشیم جدا از اینها در تفکر آلمانی ما می توانیم چیزی را در ( in ) چیز دیگری تبدیل کنیم یا تغییر بدهیم.

 

نکته گرامری : in در این جا یک حرف اضافه Akkusativ است به این دلیل که فعل ändern ذات Akkusativ دارد اما mit و zu حروف اضافه Dativ ساز است.

نکته گرامری : اگر چه فعل جمله ما Akkusativ ساز است اما اولویت با حروف اضافه در جمله است!

نکته گرامری : درست است که اولویت با حروف اضافه است و اگر در جمله حروف اضافه داشته باشیم بر اساس آن اسم بعد جمله به حالت های اسمی Akkusativ , Dativ یا Genitiv میرود. ولی خب باید این نکته را در نظر بگیریم که این مبحث اولویت تنها برای حروف اضافه متغییر است نه حروف اضافه ثابت ، در واقع mit, zu حروف اضافه ای هستند که همواره Dativ ساز هستند اما حرف اضافه in اینگونه نیست و با توجه به فعل جمله تصمیم گرفته می شود اسم به Akkusativ برود یا Dativ درست همانند مثال زیر که آنرا به روی اینستاگرام نیز قرار داده ام

Seinen Namen in einen anderen Namen ändern

نام اش ( نام را )‌ به یک نام دیگر تغییر دادن

پس از آنجایی که حرف اضافه ما in یک حرف اضافه متغییر بود یعنی هم می تواند Dativ و هم Akkusativ باشد ، بنابراین ما به فعل جمله رجوع میکنیم که ändern یک فعل Akkusativ ساز است

از کجا بفهمیم که این فعل Akkusativ ساز است؟ خیلی ساده است چون در تفکر آلمانی همانند تفکر فارسی ، ما همواره چیزی را ( به دلیل وجود را ) تغییر میدهیم یا دگرگون میکنیم.

 

اما جمله بالا را ما می توانیم با حرف اضافه zu نیز بیان کنیم

Seinen Namen zu einem anderen Namen ändern

نام اش ( نام را )‌ به یک نام دیگر تغییر دادن

 

این درس را از صفحه اینستاگرام من نیز دنبال کنید:

 

اما بریم سر وقت تفاوت های میان این فعل و پیشوندهایش

 

هرگاه بخواهیم چیزی همانند یک پالتو ، تی شرت ، یک نوشته ، یک نظر ، یک عقیده را تغییر بدهیم به سر وقت ändern میرویم.

برای درک بیشتر به مثال های زیر توجه کنید :

 

einen Mantel ändern

یک پالتو را عوض کردن یا تغییر دادن

توجه داشته باشید که ما در اینجا از تن پالتو را در می آوریم و یک پالتوی دیگر به تن میکنیم ، این موضوع را گفتم که با tauschen و پیشوندهای آن اشتباه نگیرید ، در درس گذشته گفتم که منظور تعویض و مبادله کردن است یعنی برویم فروشگاه آنرا پس بدهیم و یکی دیگه بگیریم اما در اینجا ändern این معنی را نمیدهد و منظور از تن خارج کردن و چیز دیگری به تن کردن است

 

درس قبلی را می توانید از اینجا مطالعه کنید (‌ کلیک کنید )

 

einen Text ändern

یک نوشته یا متن را تغییر دادن

مثلا یک کلمه از یک متن را تغییر بدهیم یا اینکه یک جمله از یک متن را تغییر بدهیم.

 

seine Meinung ändern

نظر یا عقیده را ( نظر یا عقیده اش را ) تغییر دادن

 

seine Ansicht ändern

قیافه یا چهره اش را تغییر دادن

 

در اصطلاحات :

alte Menschen kann man nicht mehr ändern

آدم های قدیمی را آدم نمی تواند تغییر بدهد

که منظور اعتقاد ، باورها و عادات آنهاست

 

اما همین فعل در حالت انعکاسی یا Reflexiv

 

sich ändern

خود را تغییر دادن

که این تغییر حال می تواند از نظر کلی باشد خود را دگرگون کنیم و اعتقاد و باور و همه چیز را تغییر بدهیم یا اینکه سر و وضع خودمان را به کلی دگرگون کنیم

البته این موضوع تنها در مورد ما نیست بلکه هر چیزی حتی آب و هوا نیز می تواند رفتارش را تغییر بدهد 🙂

 

Das Wetter ändert sich

آب و هوا داره تغییر میکنه

مثلا هوا گرمه داره تغییر میکنه و سرد میشه

 

Du hast dich sehr geändert

تفکر آلمانی : تو خیلی خودت را تغییر داده ای

تفکر فارسی :‌تو خیلی تغییر کردی یا اینکه تو خیلی عوض شدی و دیگر آن آدم سابق نیستی

 

اما اسامی همانند die Zeit , Redaktion , Situation نیز به همراه این فعل می توانند بیایند که به معانی زیر هستند

Zeit زمان مثلا زمان خودش را تغییر داده است -> از قدیم به جدید تغییر کرده است

Situation  جایگاه یا موقعیتی تغییر داده شود یا تغییر کند

Redaktion یک رونوشت یا متن از قبل نوشته شده و آماده چاپ را تغییر دادن

 

اما verändern ، توجه داشته باشید که این فعل بسیار بسیار نزدیک به ändern است و در ۹۹ درصد می توان به جای یکدیگر مورد استفاده قرار بگیرند. اما من احساس میکنم که verändern برای دگرگونی های گسترده مورد استفاده قرار میگیرد ، یعنی ما خودمان که بخشی از یک کل هستیم ، اگر بخواهیم خودمان را تغییر بدهیم از ändern استفاده میکنیم ولی اگر بخواهیم کل را تغییر بدهیم verändern را بکار می بریم برای درک بیشتر ، مثلا اگر بخواهیم جهان را تغییر بدهیم از verändern استفاده میکنیم چون یک کل است ، اما چرا میشود در 99 درصد به جای یکدیگر استفاده کرد ، چون اگر خیلی کلی تر نیز به موضوع نگاه کنیم خود این جهان بخشی از یک کل است. واقعا برای یادگیری زبان آلمانی باید این نکات را دانست؟ بله باید دانست چون این زبان همانند مردمانش بسیار پیچیده است و این نکته را نیز توجه داشته باشید که یک آلمانی هرگز چیزی را سطحی نگاه نمیکند! همیشه در پشت هر مبحث گرامری یک داستان پیچیده ای خوابیده است 🙂

 

Sie will die Welt verändern

اون میخواهد دنیا را تغییر بدهد یا جهان را دگرگون کند

 

der Bart verändert ihn stark

ریش چهره ی او را خیلی زیاد تغییر میدهد

در اینجا باید ریش را یک مجموعه یا یک کل در نظر بگیریم و حال می خواهیم یک کل را تغییر بدهیم

اما خب همین ریش خودش اش بخشی از صورت یا چهره ما نیز هست بنابراین می توانیم از ändern نیز استفاده کنیم اما بهتر است که از verändern استفاده شود

 

dieses Erlebnis hat sein Leben verändert

این اتفاق یا حادثه زندگی او را (‌ به طور کلی ) تغییر داد یا دگرگون ساخت

می توانیم جمله بالا را اینگونه نیز بیان کنیم

dieses Erlebnis hat ihn verändert

این اتفاق یا حادثه او را (‌ به طور کلی ) تغییر داد یا دگرگونش کرد

 

اما در حالت انعکاسی :

seine Miene veränderte sich schlagartig

به طور ناگهانی یا خیلی سریع قیافه او تغییر کرد

مثلا در یک فیلم یک انسان قیافه اش سریع تغییر کند و شبیه یک هیولا شود

 

در اصطلاح :

er will sich verändern

او می خواهد ( منظور از نظر شغلی یا beruflich ) تغییر بدهد

او میخواهد شغلش یا کارش رو تغییر بده

 

اما فعل آخری که در این درس میخواهیم یاد بگیریم فعل abändern می باشد

 

در واقع پیشوند ab به اون فعل یا عمل یک مفهوم کاستن و کم کردن را نیز میدهد همانطور که zu به آن فعل یا عمل یک مفهوم اضافه کردن را می بخشد.

برای درک بیشتر به مثال های و توضیحات زیر توجه کنید

 

das Testament abändern

یک وصیت نامه را تغییر دادن

این تغییر دادن به این مفهوم است که ما یک بخشی از اون وصیت نامه را به کل خارج کنیم و در بخش های دیگر اون نیز یک تغییراتی به وجود بیاوریم.

مثلا شخصی وصیت کرده است که تمام دارای اش بین پسران و دختران به طور تساوی تقسیم شود ، اما پسر ها تصمیم میگیرند که نام دختران را از آن وصیت نامه خارج کنند و این جمله را به طور دیگری تغییر بدهند ، برای مثال : تمام دارای هایم بین پسرانم به طور تساوی تقسیم شود.

 

پس نه تنها آن جمله را تغییر داده اند بلکه چیزی از آن نیز کاسته اند یا کم کرده اند

 

این موضوع می تواند برای یک درخواست نیز اتفاق بیافتد

den Antrag abändern

آن درخواست را تغییر دادن

نه تنها تغییر میدهیم بلکه یک بخش هایی یا یک کلماتی را نیز از آن خارج میکنیم.

 

اما در حالت انعکاسی :

die Farben der Blüten ändern stark ab

رنگ خون ها به سرعت و خیلی زود تغییر میکنند

 

چرا از abändern استفاده کرده ایم؟

برای اینکه خون روان به طور کلی از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود که حال بر اساس تابش خورشید یا هر دلیل دیگری مقدار آن از حالت روان آن کمتر شده است

 

چنانچه شما نیز در ارتباط با این درس مثال ، سوال ، پیشنهاد یا انتقادی دارید ، می توانید آنرا در بخش نظرات همین درس درج کنید.

 

موفق باشید.

 


آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :


 

این جمله را در انتهایی این درس همیشه به خاطر بسپارید‌:

Wie wir unser Leben komplett verändern, wenn wir nur eine Gewohnheit ändern

چگونه ما ( می توانیم ) به طور اساسی و کلی زندگیمان را تغییر دهیم، هرگاه یا هروقت ما فقط یک عادت را تغییر بدهیم.

 

چند وقت پیش در حال مطالعه کتاب : قدرت عادت بودم که دقیقا در این کتاب به این مبحث پرداخته است که ما چگونه می توانیم با تغییر دادن عادت هایمان به موفقیت برسیم ، پیشنهاد میکنم که این کتاب را حتما تهیه کرده و مطالعه کنید.

قدرت عادت

نویسنده : چارلز دوهیگ

 

 




mögen, möchten, wollen, werden

سلام دوستان ،

در این درس ویدیویی به افعال mögen, möchten, wollen و werden پرداخته ام.

 

 

چنانچه در رابطه با این درس سوال ، نظر یا پیشنهادی دارید ، می توانید آنرا در بخش نظرات درج کنید.

 

آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :