wann, seit wann, wie lange

سلام دوستان

در این درس میخواهیم با هم نگاهی داشته باشیم به wann, seit wann و همچنین wie lange در زبان آلمانی

 

لغات پرسشی گفته شده معانی زیر را به همراه دارند

wann کی یا چه وقت؟

seit wann از کی؟ از کی تا به حالا؟

wie lange به چه مدت؟

 

برای درک بیشتر به مثال های زیر توجه کنید:

 

?Wann bist du geboren

کی به دنیا اومدی؟

 

?Seit wann sind Sie hier

از چه زمانی شما اینجا هستید؟

از کی تا به حالا شما اینجا هستید؟

 

?Wie lange sind Sie hier

به چه مدت شما اینجا هستید؟

 

نکته مهمی که وجود دارد این است که ما در جواب واژه پریشی ?seit wann می بایستی با seit شروع کنیم ؛ برای مثال

 

?Seit wann sind Sie hier

Seit zwei Monaten

از چه زمانی شما اینجا هستید؟

به مدت دو ماه (دو ماهی میشه)

 

و در جواب واژه پرسشی ?wie lange نیز باز می بایستی از seit استفاده کنیم

 

?Wie lange sind Sie hier

Seit vier Wochen

به چه مدتی شما اینجا هستید؟

به مدت چهار هفته

 

اما در مورد واژه پرسشی ?wann فرق میکند و ما در جواب آن می بایستی با vor عکس العمل نشان بدهیم

 

?Wann bist du nach Deutschland gekommen

Vor drei Jahren

کی به کشور آلمان آمده ای؟

3 سال پیش

 

شما نیز می توانید برای استفاده دیگران در بخش نظرات همین درس مثال یا سوالات خودتان را درج کنید.

 

موفق باشید.




نگاهی به durch و کاربردهای آن در زبان آلمانی

سلام دوستان ؛

در این درس میخواهیم با هم نگاهی داشته باشیم به durch و کاربردهای آن در زبان آلمانی

 

همانطور که میدانید این لغت میتواند در دستور زبان آلمانی چندین نقش را بهمراه خود داشته باشد ؛ ما در این درس با تمامی کاربردهای durch در زبان آلمانی آشنا خواهیم شد.

 

durch میتواند در زبان آلمانی در نقش یک حرف اضافه یا Präposition مورد استفاده قرار بگیرد که هرگاه در نقش حرف اضافه باشد آنگاه معانی همچون : از ، از میان ِ ، از توی ، با ، از وسط ِ را بهمراه داشته باشد.

 

چند مثال :

 

durch die Tür gehen

از بین ِ آن درب عبور کردن یا رد شدن (رفتن)

 

durch die Nase sprechen

توی دماغی صحبت کردن

 

durch das Wasser waten

در آب غوطه خوردن یا فرو رفتن

 

durch den Park

از میان ِ آن پارک ، از توی آن پارک

 

durch einen Spalt

از لای یک شکاف یا از بین ِ یک شکاف

 

durch einen Tunnel fahren

از توی یا بین یک تونل عبور کردن ( رفتن با وسیله نقلیه)

 

durch ein Loch etwas sehen

از بین ِ یک سوراخ چیزی را دیدن

 

نکته گرامری : هرگاه durch به عنوان یک حرف اضافه مورد استفاده قرار میگیرد آنگاه یک حرف اضافه Akkusativ ساز است!

 


 

durch میتواند در زبان آلمانی به عنوان یک قید یا Adverb نیز مورد استفاده قرار بگیرد که هرگاه در نقش یک قید در زبان آلمانی باشد آنگاه میتواند معانی همچون : پاک ، به معنی واقعی کلمه ، به تمام معنا

 

برای درک بیشتر به مثال زیر دقت کنید:

 

durch und durch nass

به تمام معنا خیس ؛ به کلی خیس

 

ein Politiker durch und durch

یک سیاستمدار به معنی واقعی کلمه

 

نکته : توجه داشته باشید که durch und durch همواره با هم مورد استفاده قرار میگیرد و بعد از آن دو حالت پیش می آید.

حالت اول : بعد از durch und durch یک صفت می نشیند ؛ همانند مثال durch und durch nass به معنی واقعی کلمه خیس یا به کلی خیس ، پاک خیس

 

یک مثال دیگر :

 

durch und durch ehrlich

به معنی واقعی کلمه صادق ؛ یک پارچه صداقت

 

حالت دوم : خود به تنهایی در جمله مورد استفاده قرار میگیرد و معمولاً بعد از یک اسم در انتهای جمله می نشیند.

برای درک بیشتر به مثال زیر توجه کنید:

 

ich kenne das Land durch und durch

من آن کشور را پاک می شناسم (عینو کف دستم بلد هستمش)

وجب به وجب آن کشور را می شناسم

به معنای واقعی کلمه من آن کشور را می شناسم.

 

در این رابطه در مثال های بالا ما این مثال را نیز داشتیم : ein Politiker durch und durch

 

 

هرگاه durch به همراه sein و به عنوان یک فعل در جمله بیاید یعنی کاملا به تنهایی و نه به شکل durch und durch معانی : کمی از چیزی گذشته باشد یا رد شده باشد و همچنین معانی مهم دیگر که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

برای درک بیشتر به مثال زیر توجه کنید:

 

es ist schon 3 Uhr durch

یک کمی یا یک تا دو دقیقه از ساعت 3 گذشته است.

 

der 8-Uhr-Zug ist schon durch

قطار ساعت 8 چند دقیقه ی میشود که رفته است (عبور کرده است)

 


 

durch می تواند در زبان کوچه بازاری به معانی تمام کردن یا به پایان رسیدن را نیز بدهد ؛ البته ناگفته نماند می تواند گاهی معنی خسته و کفته را هم بدهد.

 

در این حالت نیز durch به همراه فعل sein مورد استفاده قرار میگیرد.

 

mit dem Lehrbuch bin ich jetzt durch

من آن کتاب آموزشی یا درسی را تمام کرده ام

 

ich komme nicht mit, ich bin durch

من نمیتوانم بهمراهتان بیایم ؛ خسته ام ( به انتها رسیده ام و دیگر رمقی برایم باقی نمانده :- ) )

 

durch می تواند با توجه به وضعیت یا حالت جمله معانی متفاوتی داشته باشد. اما ما می توانیم اینگونه برای خودمان تصویر سازی کنیم هر چیزی که بتواند به پایان برسد مثلاً مانند : به پایان رسیدن پخت چیزی یا سرخ شدن چیزی و یا حتی کاری

 

برای درک بیشتر به مثال زیر توجه کنید:

 

der Reis ist noch nicht durch

آن برنج هنوز دم نکشیده یا نپخته است.

 

das Fleisch müsste jetzt durch sein

آن تکه گوشت می بایستی الان (دیگه) سرخ شده باشد یا پخته شده باشد.

 

نکته : در این حالت میتواند معنی حاضر شده باشد را نیز بدهد.

 

چنانچه شما نیز در ارتباط با این درس سوال یا مثالی دارید ؛ می توانید آنرا در بخش نظرات درج کنید.

 

موفق باشید.




eventuell در زبان آلمانی

در درس امروز از سری دروس Wort des Tages در زبان آلمانی به eventuell پرداخته ایم.

 

در واقع ما می توانیم eventuell را اینگونه معنی کنیم : احیاناً ؛ احتمالاً ؛ احتمالی ؛ ممکنه

شاید در خیلی از فرهنگ لغت ها eventuell را همانند vielleicht معنی کرده باشند اما بهتر است که ما تفاوتی برای آنها قایل شویم ؛ چرا که در زبان فارسی بهتر است eventuell را برای خودمان احیاناً و یا احتمالاً معنی کنیم و vielleicht را شاید.

 

Ich komme eventuell etwas später

من احتمالاً کمی دیرتر می آیم.

 

Ich habe versucht, eventuelle Probleme zu berücksichtigen

من سعی کرده ام , مشکلات احتمالی (ممکنه) را در نظر بگیرم یا در نظر قرار بدهم.

 

Susanne bringt eventuell ihre Schwester mit

سوزانه احتمالاً خواهرش را به همراه خودش می آورد.

 

تفاوت یا فرق بین eventuell و vielleicht

 

اگر بخواهیم نگاهی دقیق تر به تفاوت eventuell و vielleicht داشته باشیم ؛ میتوانیم اینگونه بگوییم که هرگاه از eventuell استفاده میکنیم یک شک و گمانی از سمت ما در مورد آن موضوع وجود دارد که حتی می تواند کمتر از 50 درصد نیز باشد.

مثلا اگر به مثال های بالا برگردیم ؛ ما حدس و گمان این را داریم که سوزانه خواهرش را هم بیاورد.  یا اینکه من حدس و گمانی داشته ام که قرار است مشکلاتی در مورد آن پروژه پیش بیاید ؛ بنابراین سعی کرده ام که آنها را نیز در نظر بگیرم.

 

در مورد vielleicht یک شایدی هست که از 50 درصد شروع میشود و گاهی هم بیشتر از 50 درصد است  , برای درک بیشتر به مثال زیر دقت کنید.

 

Vielleicht scheint morgen die Sonne

شاید فردا هوا آفتابی باشد.

یعنی این احتمال دادن ما باور و یقینی هم پشتش هست یه حتمیت هم داریم و دیگر شک و گمان نیست!

 

Es kommen vielleicht 20 Personen zur Feier

شاید 20 نفر به جشن بیایند.

 

این شاید ما حتمیتی هم بهمراه دارد! باور و یقین ما بر آن است که حدود 20 نفری به اون جشن بیایند.

 

Eventuell komme ich morgen später

احتمالاً فردا دیرتر بیایم

 

در واقع خودم هم هنوز مطمعن نیستم و شک دارم که آیا فردا دیرتر می آیم یا نه! این شاید بستگی به چندتا برنامه دیگه داشته باشه که من در اینجا حدس میزنم یا گمان میکنم باعث شود که فردا من دیرتر برسم ولی احتمال این هم وجود دارد که همه کارها خوب پیش بره و من فردا دیرتر هم نیام 🙂

 

Er ist eventuell krank und sollte zum Arzt gehen

او (مذکر) احتمالاً بیمار است و می بایستی به نزد پزشک میرفت.

 

در واقع این حدس و گمان ماست که احتمال داده ایم او بیمار باشد ولی شاید هم واقعاً بیمار نیست و ما تنها حدس زده ایم 🙂

 

اگر بخواهیم تفاوت میان vielleicht و eventuell را با هم خلاصه کنیم اینگونه میشود که :

vielleicht شایدی است که در پشت آن باور و یقنی از طرف ما نهفته است.

eventuell یک احتمال یا حدس و گمانی از طرف ماست در ارتباط با موضع مشخصی است.

 

چند مثال دیگر و پایان این درس :

 

Du hast dich vielleicht geirrt

شاید تو اشتباه کرده ای!

 

Es wäre vielleicht besser, wenn er nicht käme

شاید این (حتی) بهتر هم باشه ؛ اگر او نیاید

 

نکته : vielleicht در زمان Konjuktiv 2 کاربرد دارد چرا که در بالا گفتیم یک یقین و باوری از سمت ماست که از 50 درصد شروع میشود تا بالا که گاهی حتی می تواند آن باور و یقین ما اشتباه باشد. پس چون چیز صد در صدی نیست به همراه Konjuktiv 2 مورد کاربرد قرار میگیرد.

 

چنانچه شما نیز در ارتباط با این درس نظر یا سوالی دارید می توانید آنرا در قسمت نظرات همین درس درج کنید.

 

موفق باشید.

 




نگاهی به nebenbei در زبان آلمانی

سلام دوستان

در این درس میخواهیم با هم نگاهی داشته باشیم به قید nebenbei در زبان آلمانی

ما می توانیم nebenbei را در فارسی اینگونه ترجمه کنیم : درضمن ؛ ضمناً ؛ علاوه بر این ؛ اتفاقاً

 

لطفاً برای درک بیشتر از کاربرد nebenbei در جملات آلمانی به مثال های زیر توجه کنید:

 

er war Arzt, nebenbei Musiker

او (مذکر) پزشک بود ؛ در ضمن با ضمناً ( علاوه بر این ) موسیقیدان (هم) بود

 

sie ist nebenbei noch Maler

او (مونث) در ضمن نقاش هم هست

 

er arbeitet nebenbei als Kellner

او (مذکر) ضمناً به عنوان پیشخدمت (هم) مشغول به کار است ( شاغل است)

 

sie erledigt die Schule so nebenbei

او (مونث ) ضمناً ( اتفاقاً ) درسش هم (مدرسه اش هم ) دارد به پایان میبرد.

در فارسی : او کنار کارهای که داره انجام میده در حال ادامه تحصیل اش نیز هست.

 

das tue ich noch nebenbei

این کار را هم در ضمن یا ضمناً انجام میدهم.

 

چنانچه شما نیز در ارتباط با nebenbei مثال ؛ توضیحات یا سوالی دارید میتوانید آنرا در بخش نظرات همین درس اضافه کنید.

 

موفق باشید.

 




نگاهی به stattdessen در زبان آلمانی

سلام دوستان ؛

در این درس میخواهیم با هم نگاهی داشته باشیم به stattdessen در زبان آلمانی ؛ این لغت شامل معانی زیر میشود :

در عوض ؛ به جایش ؛ به جای آن

 

یکی از کاربردهای ساده این قید درست همانند زبان فارسی اینگونه است : او میخواست امروز بیاید ولی به جاش تلفن زد یا اینکه برای مثال گفته شود : مهمونی کنسل شد ؛ میخواهی به جاش یا در عوض ِ آن به سینما برویم؟

 

اجازه بدهید مثال های فارسی بالا و چند مثال دیگر را در زبان آلمانی داشته باشیم

 

Er wollte heute kommen, hat aber stattdessen angerufen

او میخواست امروز بیاید ولی به جاش تلفن زد

 

?Die Party fällt aus, wollen wir stattdessen ins Kino gehen

آن مهمانی کنسل شد ؛ میخواهی به جاش بریم سینما؟

 

Der Kanzler konnte nicht kommen, stattdessen schickte er einen Minister

صدراعظم نتوانست بیاید به جاش یا در عوضش یکی از وزرایش را فرستاد

 

Das Konzert fällt leider aus. Wir können ja stattdessen einen Spaziergang machen

آن کنسرت متاسفانه لغو شد یا کنسل شد ؛ ما می توانیم به جاش یه پیاده روی برویم ( درتفکر آلمانی : انجام بدهیم )

 

Er macht die Hausaufgaben nicht, stattdessen geht er mit seinen Freunden ins Kino

او تکالیف اش را انجام نمیدهد ؛ به جاش با دوستش به سینما میرود.

 

چنانچه شما نیز در ارتباط با stattdessen مثالی دارید می توانید آنرا در بخش نظرات همین درس درج کنید تا دیگران نیز بتوانند از آن استفاده کنند.

 

موفق باشید.




نگاهی به فعل aufkommen و حروف اضافه آن

سلام دوستان

در این درس میخواهیم باهم نگاهی داشته باشیم به فعل مهم و پرکاربرد aufkommen در زبان آلمانی

 

ایجاد کردن ، به وجود آمدن ، جبران کردن ، قبول مسئولیت کردن

 

گذشته ساده : kamen auf

گذشته کامل : sind aufgekommen

 

توجه داشته باشید که فعل aufkommen مانند آن دسته افعالی که با حروف اضافه ترکیب میشوند ؛ می تواند در جمله مورد استفاده قرار بگیرد و معنی و مفهوم تازه ی به خود بگیرد.

 

برای درک بیشتر به مثال های زیر توجه کنید:

 

هرگاه فعل aufkommen به همراه حرف اضافه gegen در جمله مورد استفاده قرار میگیرد می تواند معانی همچون : حریف کسی یا چیزی نشدن

 

du kommst gegen ihn nicht auf

تو حریف او (مذکر) نمیشوی

 

gegen einen mächtigen Mann nicht aufkommen können

از پس ِ یک آدم قدرتمند نتوانیم بر بیاییم

حریف ِ یه آدم قلچماق نتونیم بشیم 🙂

 

هرگاه فعل aufkommen با حرف اضافه für در جملات مورد استفاده قرار بگیرد آنگاه می تواند معانی همچون : گردن گرفتن یا بر عهده گرفتن به خود بدهد

 

für jemanden Schulden aufkommen

بدهیهای کسی را برعهده گرفتن یا گردن گرفتن

 

für einen Schaden aufkommen

جبران ضرر یا خسارتی را برعهده گرفتن (تا آنرا جبران کنیم)

 

و در حالت منفی به این صورت است:

 

ich kommen für nichts auf. Er muss für den Schaden aufkommen

من هیچ چیز را گردن نمیگیرم ؛ او باید خودش خسارت را جبران کند.

 

für die Kinder aufkommen

مسئولیت بچه ها را برعهده گرفتن یا پذیرفتن و گردن گرفتن

 

نکته : با توجه به جمله بالا aufkommen به همراه für میتواند معانی همچون گردن گرفتن یا نگرفتن و همچنین جبران کردن یا جبران نکردن را در جملات بهمراه خود داشته باشد.

 

هرگاه aufkommen بهمراه حرف اضافه neben در جملات مورد استفاده قرار میگیرد چاره ای جز Reflexiv شدن ندارد که در ادامه به آن میپردازیم

 

هرگاه در حالت Reflexiv مورد استفاده قرار بگیرد آنگاه به معنی : اجازه عرض اندام ندادن ؛ به کسی یا چیزی میدان ندادن

 

niemanden neben sich aufkommen lassen

در دور و بر خود یا اطراف خود به کسی میدان ندیم ، در دور و برمان اجازه عرض اندام به کسی ندیم

 

du wolltest niemanden neben dir aufkommen lassen

تو نمیخواستی در دور و بر خودت به کسی میدان بدی یا اجاره عرض اندام بدهی

 

البته می تواند بدون neben نیز بکار برده شود اما دیگر معنی در دور بر ؛ در نزدیکی یا اون اطراف را دیگر بهمراه ندارد

 

sich aufkommen lassen اجازه عرض اندام ندادن ؛ به کسی یا چیزی میدان ندادن

 

aber er hat noch nicht einmal den Gedanken in sich aufkommen lassen, dass

حتی او یکبار هم اجازه یا میدان نداد به آن فکر ؛ که در او ( تاثیری ایجاد کند) …

 

هرگاه این فعل به همراه lassen در جملات بکار برده میشود معانی چون : اجازه ندیم (چیزی یا اتفاقی) رخ بدهد یا پیش بیاید.

 

um kein Missverständnis aufkommen zu lassen

اجازه ندیم یا نذاریم هیچ سوء تفاهمی ایجاد بشه یا بوجود بیاد

برای رفع هر گونه سوء تفاهم ؛ برای اینکه سوء تفاهمی پیش نیاد

 

wir dürfen keinen Zweifel darüber aufkommen lassen, dass

ما نباید جای هیچ گونه شبهه ای را در این رابطه باقی بگذاریم ؛ که…

 

چند مثال دیگر و پایان این درس

 

wir wollen kein Misstrauen aufkommen lassen

ما قصد نداریم اجازه بدیم (که) بدگمانی بوجود بیاید.

 

ein Strum kommt auf, wir sollten das Segel einholen

دارد طوفان میشود ( در تفکر آلمانی: دارد طوفان اتفاق میافتد) ما می بایستی بادبان ها را پایین میکشیدیم

 

falls noch Frage aufkommen, bin ich heute nur noch bis ca Uhr erreichbar

درصورتی که ( اگر یا چنانچه) سوالی پیش آمد ؛ من امروز فقط تا حدود ساعت 12:30 دقیقه در دسترس هستم

 


آموزش زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :


 




نگاهی به nuscheln , tuscheln و rascheln در زبان آلمانی

سلام دوستان

در این درس میخواهیم با هم به دو فعل پرکاربرد و از نظر نوشتاری نزدیک به هم بپردازیم ؛ اجازه بدید قبل از هرچیزی نگاه کلی به این دو فعل داشته باشیم

 

nuscheln

مِنُ مِن کردن ؛ زیر لب گفتن ؛ جویده حرف زدن

 

گذشته ساده : nuschelten

گذشته کامل : haben genuschelt

 

tuscheln

پچ پچ حرف زدن ؛ در گوشی گفتن

 

گذشته ساده : tuschelten

گذشته کامل : haben getuschelnt

 

همانطور که دیدید این دو فعل از نظر نوشتاری در زبان آلمانی بسیار نزدیک بهم هستند و عبارت scheln در هر دو وجود دارد و همین موضوع شاید باعث سر در گمی ما در استفاده از این دو فعل بشود و گاهی حتی به جای یکدیگر آنها را به اشتباه استفاده کنیم

 

البته از این دو فعل گذشته ما حتی فعل rascheln را نیز داریم که به معنی: خش خش کردن ؛ صدای خش خش در آوردن را میدهد

 

گذشته ساده : raschelten

گذشته کامل : haben geraschelt

 

چگونه میتوانیم این افعال را در زمان و موقعیت مناسب به خودش استفاده کنیم؟

بهترین روش این است که ما این افعال را به همراه مثال در جمله بیاموزیم 🙂

 

چندین مثال و پایان این درس

 


nuscheln

 

Kannst du deutlicher sprechen? Ich kann dich leider nicht verstehen, wenn du so nuschelst

می توانی واضع تر صحبت کنی؟ من متاسفانه تو را نمیفهمم ( درک نمیکنم ) وقتی انقدر ( اینجوری ) مِنُ مِن میکنی یا زیر لب حرف میزنی

 

Er nuschelte, sodasss ihn keiner verstehen konnte

او (مذکر) یه جوری آروم یا زیر لب صحبت میکرد که هیچ کسی نمی توانست او را بفهمد

 

ein paar Worte nuscheln

زیر لب یه چندتا کلمه مِنُ مِن کردن

 


tuscheln

 

jemandem etwas ins Ohr tuscheln

در  ِ گوشی چیزی به کسی گفتن

 

mit jemandem, miteiander tuscheln

با یک کسی با یکدیگر در گوشی صحبت کردن یا پچ پچ کردن

 

این درس هم کمکتون میکنه

 

?Was tuschelt ihr da

چی دارید اونجا (باهم) پچ پچ مکنید؟

 


rascheln

 

Man hört die Mäuse im Stroh rascheln

آدم داره صدای خش خش موش ها در کاه را میشنود

 

Hörst du? Im Gebüsch raschelt doch was

میشنوی؟ یه چیزی داره توی بوته ها خش خش میکند

 




نگاهی به bis auf در زبان آلمانی

سلام دوستان

در این درس میخواهیم باهم نگاهی داشته باشیم به bis auf در واقع bis auf می تواند معانی زیر را به همراه داشته باشد:

به جز ؛ به غیر از

 

برای درک بیشتر به مثال های زیر توجه کنید:

 

Die Halle war bis auf den letzten Platz voll

آن سالن به جز صندلی آخرش کاملاً پُر بود.

 

Bis auf die Uroma waren alle gekommen

به غیر از اُروما همه آمده بودند.

 

Alles bleibt gleich, bis auf diesen Teil

همه اش همونجوری می ماند به جز این بخش

 

نکته گرامری : bis auf آکوراتیو است.

Bis auf ihn waren alle gekommen

به جز او (مذکر) همه آمده بودند.

 

 


آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نژاد

منبع :


 




نگاهی به فعل brauchen در زبان آلمانی

سلام دوستان

در این درس میخواهیم باهم نگاهی داشته باشیم به فعل brauchen و کاربردهای آن ؛ همانطور که میدانید این فعل یکی از افعال پر کاربرد در زبان آلمانی است که ما می بایستی به خوبی بتوانیم در موقعیت های مختلف با گرامر یا دستور زبان درست از آن استفاده کنیم.

 

اما قبل از هر چیز اجازه بدید یک نگاهی کلی داشته باشیم به این فعل

 

brauchen

احتیاج داشتن ، لازم داشتن ، نیاز داشتن ، مجبور بودن ، ضروری بودن -> از معانی مهم و پرکاربرد این فعل است.

گذشته ساده : brauchten

گذشته کامل : haben gebraucht

 

هرگاه فعل brauchen به عنوان فعل اصلی جمله بکار برده شود در واقع معانی نزدیک به benötigen را به همراه دارد

 

benötigen

لازم داشتن ، نیاز داشتن ، احتیاج داشتن

گذشته ساده : benötigten

گذشته کامل : haben benötigt

 

یک مثال :

 

Ich brauche einen neuen Computer

من احتیاج دارم یا نیاز دارم به یک کامپیوتر جدید

 

Ich benötige einen Computer

من به یک کامپیوتر جدید نیاز دارم یا احتیاج دارم.

 

توجه : ما در زبان فارسی یا بهتر است بگویم در تفکر فارسی همواره به چیزی نیاز یا احتیاج داریم ، این بدان معنی است که در فارسی ما از حالت اسمی Dativ به همراه فعل نیاز داشتن یا احتیاج داشتن استفاده میکنیم در صورتی که در تفکر آلمانی فعل brauchen, benötigen ذات Akkusativ دارند ؛ بنابراین ما در زبان آلمانی همواره چیزی را نیاز داریم ، من یک کامپیوتر جدید را نیاز دارم یا احتیاج دارم که برداشت ما این است که باید برم یک کامپیوتر جدید بخرم.

 

هرگاه ما از فعل brauchen به همراه حرف اضافه zum استفاده میکنیم ( دقت داشته باشید حرف اضافه zum و نه zu ) آنگاه می تواند معانی همچون benutzen یا verwenden را بهمراه داشته باشد

 

benutzen

استفاده کردن

نکته : توجه داشته باشید که خود فعل benutzen نیز همانند فعل brauchen می تواند کاربرد و مفاهیم متفاوتی را به همراه داشته باشد از مهم ترین مفاهیم آن می شود به : احتیاج داشتن ، لازم داشتن ، نیاز داشتن ؛ اشاره کرد.

گذشته ساده : benuzten

گذشته کامل : haben benuzt

 

verwenden

استفاده کردن ، به کار بردن ، بهره بردن

گذشته ساده : verwandten

گذشته کامل : haben verwandt / verwendet

 

برای درک zum و تبدیل کردن یک فعل به اسم می توانید درس زیر را مطالعه کنید

 

درس-بیست-و-ششم-ساخت-صفت-از-اسم-،-افعال-و-ب/

 

در مثال زیر نه تنها مفاهیم گفته شده بالا را درک خواهیم کرد بلکه با یک شکل دیگر از فعل brauchen یعنی gebrauchen نیز آشنا میشویم.

 

Zum Kochen gebraucht man normalerweise einen Herd

برای پخ و پز معمولا آدم یک اجاق گاز را مورد استفاده قرار میدهد

تفکر آلمانی : آدم معمولا برای آشپزی یک گاز را بکار میبرد

 

Zum Kochen benützt man normalerweise einen Herd

برای پخ و پز معمولا آدم یک اجاق گاز را مورد استفاده قرار میدهد

تفکر آلمانی : آدم معمولا برای آشپزی یک گاز را بکار میبرد ( مورد استفاده قرار میدهد )

 

Zum Kochen braucht man normalerweise einen Herd

برای پخ و پز معمولا آدم به یک اجاق گاز نیاز دارد

 

Zum Kochen benötigt man normalerweise einen Herd

برای پخ و پز معمولا آدم به یک اجاق گاز نیاز دارد

 

هرگاه از فعل brauchen به عنوان یک فعل کمکی استفاده میکنیم یا به عبارت دیگر دو فعل در جمله وجود دارد ؛ آنگاه فعل دوم ما zu میگیرد ؛ برای درک بیشتر در این رابطه میتوانید درس زیر را مطالعه کنید.

 

 

Der Stundet braucht die Prüfung nicht zu machen

آن دانشجو نیاز ندارد آن آزمون را انجام بدهد

 

اما در زبان عامیانه یا روزمره ما می توانیم zu را حذف کنیم و اینگونه بگیم :

Der Student brauch die Prüfung nicht machen

 

یک مثال دیگر و پایان این درس :

Du brauchst nur etwas sagen, dann helfe ich dir

تنها چیزی که تو نیاز داری که من بهت کمک کنم اینه که بگیش

فقط لب تر کن اونوقت کمکت میکنم

 




اصطلاح درست همان جا

سلام دوستان

در این درس میخواهیم با هم یادبگیریم که چگونه در زبان آلمانی بگیم یک چیزی یا کسی درست همون جاست

 

خب ما می توانیم از اصطلاح gleich da drüben استفاده کنیم ؛ برای درک بیشتر به مثال های زیر توجه کنید:

 

Der Automat ist gleich da drüben

دستگاه ( چاپ اتوماتیک خرید و چاپ بلیط ) درست همان جاست.

 

فرض بگیرید که کسی از برای خرید بلیط قطار از من می پرسه ببخشید ؛ دستگاه خرید بلیط کجاست؟ و منم در جواب میگم : اونها درست همونجاست یا درست اونجاست.

 

?Entschuldigung, wo ist denn der Automat

ببخشید ؛ پس اون دستگاه خرید بلیط کجاست؟

 

Der Automat ist gleich da drüben

آن دستگاه خرید بلیط درست اونجاست یا دقیقاٌ اونجاست.

 

چند مثال دیگر :

 

Der See ist gleich dort drüben

آن دریاچه درست همونجاست ( درست اون جلو )

 

نکته : ما هم می توانیم بگیم gleich da drüben و هم اینکه می توانیم بگوییم gleich dort drüben اما باید توجه داشته باشیم که da و همچنین dort از نظر فاصله ی کمی باهم متفاوت هستند.

اگر چیزی بسیار نزدیک به ما بود می توانیم از da و اگر کمی دور تر از ما بود می بایستی از dort استفاده کنیم.

 

بنابراین در مثال Der See ist gleich dort drüben اگر چه که دریا درست اون جلوست اما ما با اون هنوز فاصله داریم ولی خب همانطور که میدانید آدم از یک فاصله دور هم می تواند یک دریا را ببیند.

 

البته ما گاهی می توانیم از genau dort یا genau da هم استفاده کنیم.

 

Der Baum stand genau dort

آن درخت دقیقاٌ آنجا قرار داشت.

 

Sehr wahrscheinlich liegt das Problem genau dort

به احتمال خیلی زیاد ؛ آن مشکل درست یا دقیقاٌ آنجاست

 

Hier ist er, genau dort

اوناهش دقیقاٌ اونجاست.

 

چند مثال ساده در ارتباط با سوال Wo wohnst du یا اینکه wo wohnen Sie

 

?Wo wohnst du

?Wo wohnen Sie

 

Ich wohne da من آنجا زندگی میکنم

Ich wohne da drüben من اونجا ( آن جلو یا رو به روی ) زندگی میکنم

Ich wohne um die Ecke من آن گوشه زندگی میکنم ( منظور خانه سرنبش یک خیابان یا کوچه است )

Ich wohne gleich um die Ecke من درست آنجا سرنبش زندگی میکنم

Ich wohne weit von hier خونه من از اینجا فاصله داره یا جایی که من زندگی میکنم از اینجا دور ِ

Ich wohne nicht weit von hier جایی که من زندگی میکنم خیلی از اینجا فاصله نداره

Ich wohne fünf Minuten von hier من در فاصله 5 دقیقه از اینجا زندگی میکنم ( مثلاٌ دو تا خیابان اونور تر )

Ich wohne in Stuttgart من در شهر اشتوتگارت زندگی میکنم.

 

?Sag mal, wo wohnst du eigentlich

بگو ببینم اصلا تو کجا زندگی میکنی؟

 


آموزش رایگان زبان آلمانی – مرتضی غلام نزاد

منبع :


 




نگاهی به Laster در زبان آلمانی

سلام دوستان در این درس می خواهیم باهم نگاهی داشته باشیم به واژه Laster

در زبان آلمانی همانند زبان های دیگر گاهی واژگانی هستند که چندین معنا به همراه خود دارند ولی خب خوشبختانه در زبان آلمانی در اغلب موارد آرتیکل یا حرف تعریف آن واژه به کمک ما می آیند ، برای مثال :

 

das Laster عادت بد

der Laster کامیون

 

پس هرگاه Laster با حرف تعریف یا آرتیکل das بیاید آنگاه صحبت از یک عادت بد است و اگر با حرف تعریف der بیاید یعنی کامیون

 

مثال ها :

 

Du solltest das Rauchen aufgeben. Es ist ein ungesundes Laster

تو می بایستی سیگار کشیدن را ترک کنی. این یک عادت مضر است.

 

با این توضیح که نه تنها مضر یا ناسالم است بلکه بد هم است.

 

پس اسم خنثی Laster با صفت ungesund ترکیب شد و ein ungesundes Laster یک عادت مضر را ساخت.

 

Er fährt mit einem leeren Laster nach dem Iran

او با یک کامیون خالی به سمت ایران میرود یا رانندگی میکند.

 

در اینجا صفت leer با اسم مذکر der Laster ترکیب شده است و mit einem leeren Laster با یک کامیون خالی را ساخته است.

 

 

چند مثال دیگر و پایان این درس

 

Er hat zwei Laster: Er raucht und trinkt zu viel

او دو عادت بد دارد: او بیش از حد سیگار می‌کشد و (مشروب) می‌نوشد

 

ein gefährliches Laster

یک عادت خطرناک

 

ein verhängnisvolles Laster

یک عادت مصیبت آمیز یا فاجعه انگیز

 

منظور این است که یک عادت بد می تواند موجب خطر یا فاجعه ی شود.

 

 

نکته : der Laster در واقع همان Lastwagen است که به منظور ماشین باری یا ماشین حمل بار می باشد.

 




Wie geht’s – geht’s dir gut

سلام دوستان در این درس می خواهیم با هم به تفاوت میان wie geht’s و geht’s dir gut بپردازیم

 

هرگاه ما از کسی می پرسیم wie geht’s یعنی حالش چطوره؟ معمولاٌ با جواب gut خوب یا خوبم روبه رو میشیم اما وقتی از کسی می پرسیم geht’ dir gut یعنی اینکه نه تنها حالش برامون مهم هستش بلکه برایمان جالب است که بیشتر ازش بدونیم. در فارسی معمولاٌ گفته میشه خب بگو ببینم اصل حالت چطوره و چه میکنی.

 

موفق باشید