افعال مهم اکوزاتیو ساز و داتیو ساز

abnehmen 🔊

گرفتن ؛ (چیزی را) از کسی گرفتن (و برای او حمل کردن) ؛ لاغر شدن ، وزن کم کردن ، کاستن

abtrocknen 🔊

خشک کردن ، خشک شدن

anbieten 🔊

عرضه نمودن ، ارائه كردن ، پيشنهاد دادن ، تقديم كردن

anrufen 🔊

خدا را به يارى طلب نمودن , مكالمه ى تلفنى داشتن

anschauen 🔊

برانداز كردن ، تماشا كردن ، ديدن ، نگريستن ، نگاه كردن (فعل جدا شدنى)

ansehen 🔊

تماشا كردن ، نگاه كردن ، برانداز كردن، به دقت و با علاقه بررسى كردن , درک كردن ، متوجه شد

antworten 🔊

پاسخ دادن ، جواب دادن

anzünden 🔊

روشن كردن مانند سيگار يا كبريت يا نظاير آن ، مشتعل نمودن آتش زدن (فعل جدا شدنى)

auffallen 🔊

افتادن ، با چيزى برخورد داشتن , چشمگير بودن ، توجه را به خود جلب كردن (فعل جدا شدنى)

aufheben 🔊

بلند كردن برخاستن ، بلند شدن نگهدارى كردن ، حفاظت كردن ، نگاه داشتن كنسل كردن ، حذف كردن ، منسوخ كردن خنثى كردن به اتمام رساندن ، تمام كردن منحل نمودن (فعل جدا شدنى)

aufmachen 🔊

گشودن ، باز كردن آويزان كردن ، آويختن دكور چيدن حركت كردن ، به راه افتادن (فعل جدا شدنى)

aufnehmen 🔊

پذيرا شدن ، قبول كردن (معمولاً در هتل يا بيمارستان يا امثالهم) تأييد شدن ، مورد قبول قرار گرفتن عكس بردارى كردن ، ضبط كردن صدا فهميدن ، متوجه شدن

ausgeben 🔊

به جريان انداختن، دادن، خرج كردن، پرداختن ، تقسيم كردن، توزيع كردن، بخش كردن

auspacken 🔊

باز كردن ، از بسته بندى خارج نمودن ، موضوعى غم انگيز را تشريح نمودن

ausschalten 🔊

خنثى نمودن ، حذف كردن ، برق را قطع نمودن

aussuchen 🔊

انتخاب نمودن ، گزينش كردن ، برچيدن

ausweichen 🔊

راه باز كردن ، از سر راه كسى كنار رفتن ، راه دادن

ausziehen 🔊

کشویی را بیرون کشیدن ، لباس ها را از تن بیرون آوردن ، تیغ زدن و از کسی پول زیادی بالا کشیدن ، به خانه دیگری نقل مکان کردن ، اسباب کشی کردن ، برگزیدن ، انتخاب کردن

baden 🔊

حمام گرفتن ، در آب غوطه ور شدن و خود را شستشو دادن ، آب تنى كردن

bauen 🔊

ساختن ، بناكردن كشت كردن ، زراعت نمودن ساختن ماشين يا تراكتور ، توليد كردن ، ايجاد نمودن ، پديد آوردن ، ايجاد كردن ، به وجود آوردن ، يقين داشتن ، اعتماد كردن ، اطمينان داشتن

beachten 🔊

توجه داشتن ، دقت كردن ، رعايت كردن ، متوجه بودن

beantworten 🔊

پاسخ دادن ، جواب دادن

bedienen 🔊

خدمت كردن ، مواظبت كردن ، مراقب بودن ، به خدمت خود درآوردن ، مصرف كردن ، استعمال كردن

begegnen 🔊

به طور اتفاقى با هم برخورد داشتن ، حضور داشتن ، بودن ، موجود بودن ، وجود داشتن ، روبرو شدن ، برخورد داشتن ، رفتار كردن ، مقابله كردن

begründen 🔊

به کرسی نشاندن ، توجیه کردن ، تصدیق کردن

begrüßen 🔊

سلام گفتن ، درود گفتن ، خير مقدم گفتن ، خوشامد گفتن

behalten 🔊

نگهداشتن , به خاطر سپردن ، در ياد داشتن ، در خاطر داشتن , تحت نظارت داشتن ، مراقب بودن ، مواظب بودن , حفاظت كردن ، نگاه دارى كردن , بر حق بودن ، حق داشتن

bemerken 🔊

گفتن ، اشاره كردن ، ذكر كردن , دريافتن ، متوجه شدن ، چيزى را حس كردن

benachrichtigen 🔊

اطلاع دادن ، مطلع ساختن ، خبر كردن

benutzen 🔊

استفاده كردن

berücksichtigen 🔊

در نظر گرفتن

beruhigen 🔊

آرام كردن ، تسكين دادن ، آرامش بخشيدن

beschreiben 🔊

توصيف كردن ، وصف نمودن , با اسناد و مدارک مستند نمودن , مسيرى منحنى را طى كردن

besitzen 🔊

صاحب بودن ، مالک بودن ، دارا بودن , مستعد بودن ، احساسى خاص داشتن

bestellen 🔊

كالايى را سفارش دادن , سلام رساندن ، خبر رساندن , فراخواندن ، احضار كردن , قرار داشتن , به شغلى منصوب شدن، تعيين شدن براى مقامى كارى را انجام دادن , دستور دادن ، فرمان دادن ، دخالت كردن , رزرو كردن بليت سينما يا ميز در رستوران , وضع خوب يا بد داشتن

bestimmen 🔊

به دقت وصف كردن ، معين نمودن , فرمان دادن ، امر كردن ، تصميم گرفتن , براى شخصى تعيين نمودن , وادار كردن ، مجبور به انجام كارى كردن ، براى انجام كارى راضى و قانع نمودن

betrügen 🔊

حقه زدن ، گول زدن ، فريب دادن ، مكر كردن ، كلاه بردارى كردن ، شيادى كردن

beweisen 🔊

به اثبات رساندن ، دليل آوردن ، مدرک ارائه كردن ، ظاهر كردن ، نشان دادن ، معلوم كردن

bezahlen 🔊

پرداختن ، يک بدهى را بى حساب كردن ، مزد دادن ، دستمزد كسى را پرداختن ، به كيفر اعمال خود رسيدن ، مكافات كشيدن ، ارزش داشتن ، قيمت داشتن

brauchen 🔊

احتياج داشتن ، لازم داشتن ، نياز داشتن ، ضرورى بودن ، لازم بودن ، مجبور بودن ، ضرورت داشتن ، استعمال كردن ، مورد مصرف قرار دادن ، استفاده نمودن

bringen 🔊

آوردن ، هديه كردن ، آوردن و رسانيدن ، تسليم كردن ، ارائه كردن ، عرضه كردن ، همراهى كردن ، بردن ، با خود بردن ، انتشار دادن ، منتشر كردن ، نشان دادن

danken 🔊

سپاس گفتن ، تشكر كردن ، متشكر بودن ، قبول نكردن ، رد كردن ، نپذيرفتن ، به سلامى پاسخ دادن ، مديون بودن ، زير دين بودن

drehen 🔊

گردانيدن ، چرخانيدن , جهت را برگرداندن , مو يا طناب يا نظاير آن را بافتن , چيزى را گرد و دايره اى شكل كردن , تراشكارى كردن با ماشين تراش , چيزى را از راه نادرست به دست آوردن , دگرنمايى كردن ، فريب دادن ، چيزى را به شكل ديگرى نمودن

drohen 🔊

به زمان وقوع يک فاجعه نزديک شدن ، تهديد كردن ، ترساندن

drücken 🔊

فشار دادن ، فشار وارد آوردن ، احساس خفقان و فشار كردن ، تحت فشار قرار دادن ، در تنگنا گذاردن

ehren 🔊

ارج نهادن ، احترام گذاردن ، تجليل كردن ، تقدير كردن

einfallen 🔊

يورش آوردن ، هجوم بردن ، حمله كردن , خود را قاطى صحبت ديگران كردن , خراب شدن مثلاً سقف , تابيدن نور به درون , فرو افتادن ، شيب دار شدن مانند كوه , فرود آمدن و نشستن پرندگان

einkaufen 🔊

خريدن ، شريک شدن ، سهيم شدن ، با پرداخت مبلغى مجاز به ورود شدن ، به دست آوردن ، كسب كردن

einpacken 🔊

اسباب و وسايل را بسته بندى و جمع كردن , زياد لباس پوشيدن ، لباس گرم به تن كردن , شانس موفقيت نداشتن

empfehlen 🔊

به دست كسى سپردن , سفارش كردن ، توصيه كردن

enthalten 🔊

پرهيز كردن ، دورى كردن ، خوددارى كردن ، صرف نظر كردن ، چشم پوشيدن , شامل بودن ، حاوى بودن ، محتوى بودن ، وجود داشتن , محتوى داشتن

erfahren 🔊

تجربه كردن ، به چشم ديدن ، لمس كردن , مطلع شدن ، اطلاع حاصل كردن ، فهميدن ، دانستن ، پى بردن , شنيدن

erfinden 🔊

اختراع كردن ، نوآورى كردن ، ابداع كردن , فكر كردن و سرهم كردن ، از خود درآوردن ، از خود ساختن

erfüllen 🔊

لبريز كردن ، پر كردن ، مملو كردن , اثر گذاشتن و مشغول داشتن , عهدى را بر آوردن ، اميدى را برآوردن , تحقق يافتن آمال و آرزوها ، برآورده شدن

erhöhen 🔊

بالا بردن ، ارتفاع چيزى را ازدياد بخشيدن ، مرتفع كردن , زياد كردن ، تقويت كردن ، افزون كردن ، ازدياد بخشيدن ، قوت بخشيدن

erkennen 🔊

ديدن ، تشخيص دادن ، شناختن , پى بردن ، دريافتن ، متوجه شدن ، فهميدن از طرف دادگاه رأى صادر كردن , مبلغى را پذيرفتن و قبول كردن , براى اولين بار با دخترى خوابيدن

erklären 🔊

توضيح دادن ، شرح دادن ، توصيف كردن ، تشريح كردن , روشن كردن ، واضح كردن ، دليل آوردن , اظهار كردن ، بازگفتن ، ابراز كردن

eröffnen 🔊

آغاز كردن ، شروع كردن , گشودن ، افتتاح كردن , يک نامه ى رسمى مهر و موم شده را گشودن , رازى را با كسى در ميان گذاردن , نمايان شدن ، پديدار شدن ، آشكار شدن

erreichen 🔊

به دست آوردن ، به مقصود يا منظور خود رسيدن

erschrecken 🔊

ترسيدن ، وحشت كردن , ترساندن ، به وحشت انداختن

erzählen 🔊

گزارش دادن ، بازگو كردن ، خبر دادن , روايت كردن ، داستان تعريف كردن ، قصه گفتن ، افسانه سرايى كردن

erziehen 🔊

تربيت كردن ، آموزش دادن ، پرورش دادن ، تعليم دادن

essen 🔊

خوردن

feiern 🔊

جشن گرفتن , ستايش كردن ، ستودن ، تعريف و تمجيد كردن ، تحسين كردن , دست از كار كشيدن ، كار را به پايان بردن ، تعطيل كردن

finden 🔊

پيدا كردن ، يافتن جستن و يافتن ، كشف كردن ، به نظر آمدن ، يافتن و به دست آوردن ، فرارسيدن (مثلاً فرا رسيدن مرگ) ، مصرفى پيدا كردن ، كسى را در حالتى و وضعيتى يافتن ، پيش آمدن ، رخ دادن ، روى دادن 

folgen 🔊

تعقيب كردن ، دنبال كردن ، در پى كسى بودن , در پى آمدن ، نوبت چيزى شدن , فهميدن يک فكر ، انديشه اى را دنبال كردن , مطيع بودن ، تسليم بودن ، اطاعت كردن ، پيروى كردن ، تابع بودن ,  ختم شدن ، منتج شدن ، به نتيجه اى خاص نائل شدن

fotografieren 🔊

عكس بردارى كردن ، عكاسى كردن ، عكس گرفتن

fragen 🔊

سؤال كردن ، پرسيدن

frühstücken 🔊

صبحانه خوردن ، صبحانه صرف کردن

führen 🔊

راهنمايى كردن ، هدايت كردن ، دست كسى را گرفتن و راهنمايى كردن ، اداره كردن ، تحت سرپرستى خود قرار دادن ، با خود داشتن مهارت داشتن ، ورزيده بودن ، عنوان و لقبى را داشتن ، نقشى را بر پرچم خود داشتن ، جنسى را براى فروش عرضه كردن ، (در بسيارى از جملات معنى فعل ضرورى همان جمله را به خود مى گيرد) ، پيشتاز بودن ، به طرف چيزى رفتن و به آن منتهى شدن ، منجر شدن ، ختم شدن ، منتج شدن ، رفتار كردن ، برخورد داشتن

geben 🔊

دادن ، هديه كردن ، تقديم كردن ، دادن ، سپردن ، واگذار كردن ، در اختيار قرار دادن ، چيزى را در جايى گذاشتن ، برپا كردن ، منعقد كردن اجرا شدن نمايش ، نتيجه دادن ، فراهم آمدن ، به دست آمدن ، نتيجه و حاصلى از چيزى گرفتن ، بيرون دادن از خود (مثلاً صدا از خود بيرون دادن) ، اهميت دادن ، ارج نهادن ، ارزش قايل شدن ، وجود داشتن ، موجود بودن ، (hcis) تسليم شدن ، اطاعت كردن ، بهتر شدن ، بهبود يافتن ، درست شدن ، روى دادن ، پيش آمدن ، روا داشتن ، اعطا كردن خميره و ذات معين داشتن ، دادن ، رسانيدن

gefallen 🔊

خوشايند بودن ، مطبوع بودن ، مورد پسند بودن ، تحمل كردن ، طاقت آوردن ، پذيرا شدن

gehören 🔊

تعلق داشتن ، مال کسی بودن ، متعلق بودن

gelingen 🔊

موفق به انجام کاری یا چیزی شدن ، نتیجه دادن

genügen 🔊

کافی بودن

glauben 🔊

تصور كردن ، پنداشتن ، خيال كردن ، گمان بردن , باور كردن

gratulieren 🔊

شادباش گفتن ، تهنيت گفتن ، تبريک گفتن

grüßen 🔊

سلام رساندن ، سلام فرستادن ، سلام كردن ، درود گفتن ، آشكار شدن ، نمايان گشتن ، پيدا شدن

heizen 🔊

گرم كردن ، گرما دادن

helfen 🔊

كمک كردن ، دستگيرى كردن ، يارى رساندن ، مدد كردن ، به درد بخور بودن ، مفيد بودن ، مثمرثمر واقع شد

herstellen 🔊

ساختن ، پديد آوردن ، توليد كردن , ايجاد كردن ، برقرار كردن , در اينجا قرار دادن

hören 🔊

شنيدن

informieren 🔊

خبر كردن ، مطلع كردن ، آگاه ساختن ، اطلاع دادن

kaufen 🔊

خريدن ، خريد كردن ، رشوه دادن

kochen 🔊

پختن ، آشپزى كردن ، جوش خوردن آب ، با جوشانيدن در آب شستشو و ضد عفونى كرد ، جوش آوردن ، خشمگين شدن

kontrollieren 🔊

بازبينى كردن ، مراقبت كردن ، كنترل كردن ، بازرسى كردن

korrigieren 🔊

تصحيح كردن ، درست كردن ، اصلاح كردن

küssen 🔊

بوسيدن

lassen 🔊

گذاشتن ، مانع نشدن ، پذيرفتن ، تحمل كردن ، اجازه دادن ، امكان دادن ، گذشت كردن دادن ، رد كردن ، رها كردن ، دست كشيدن ، رها كردن ، صرف نظر كردن ، تغيير ندادن ، عوض نكردن ، اذيت كردن ، مزاحم شدن

leid tun 🔊

تاسف خوردن ، متاسف بودن

leiten 🔊

هدايت كردن , اداره كردن و گردانيدن , هادى بودن

lernen 🔊

آموختن ، ياد گرفتن ، فراگرفتن

lesen 🔊

خواندن ، قرائت ، روخوانى ، تدريس كردن ، درس دادن

liefern 🔊

ارسال كردن ، فرستادن ، تحويل دادن , ارائه كردن ، آوردن و نشان دادن , كشتن ، نابود كردن ، سركسى را زير تيغ فرستادن

loben 🔊

ستودن ، تمجيد كردن ، مدح گفتن ، ستايش كردن

lösen 🔊

یافتن پاسخ یک معما ، حل کردن

malen 🔊

نقاشى كردن ، مصور ساختن ، شرح دادن ، توصيف كردن ، به زيبايى چيزى را نوشتن آشكار گشتن ، هويدا شدن ، عيان شدن

markieren 🔊

نشانه گذارى كردن ، اشاره كردن ، با اشاره مشخص ساختن ، علامت گذاشتن

meinen 🔊

نظرى داشتن ، معتقد بودن ، منظورى داشتن ، كسى را مورد نظر داشتن ، بيان كردن ، ابرازكردن ، اظهار نظر كردن

merken 🔊

دريافتن ، پى بردن ، متوجه شدن ، ملتفت شدن ، از بر یا حفظ شدن ، به خاطر سپردن

messen 🔊

اندازه گرفتن ، اندازه گيرى كردن

mieten 🔊

كرايه كردن ، اجاره كردن

mitteilen 🔊

به اطلاع رساندن ، ابلاغ كردن ، آگاهى دادن ، بازگو كردن

nachgehen 🔊

پيروى كردن ، متابعت كردن ، دنبال كردن ، تعقيب كردن ، جستجو كردن

nehmen 🔊

گرفتن ، دريافتن ، بردن ، برداشتن ، تملک كردن ، تصاحب كردن ، به كار گرفتن ، در خدمت خود گرفتن

nutzen 🔊

استفاده كردن ، مورد استفاده قرار دادن ، سود بردن ، بهره بردن ، نفع بردن

nützen 🔊

استفاده كردن ، مورد استفاده قرار دادن ، سود بردن ، بهره بردن ، نفع بردن

passen 🔊

شدن ، درخوربودن براى ، برازيدن ، آمدن به ، تناسب داشتن ، اندازه بودن ، مناسب بودن ، جور بودن

prüfen 🔊

امتحان كردن ، سنجيدن ، بررسى كردن ، آزمود

putzen 🔊

تميز كردن ، رفت و روب كردن ، پاكيزه ساختن

raten 🔊

پند دادن ، توصيه كردن ، اندرز دادن ، نصيحت كردن , حدس زدن ، تصور كردن ، گمان بردن

reichen 🔊

ارائه كردن ، عرصه كردن ، تقديم داشتن ، دادن ، رسيدن تا ، گسترده بودن تا ، كافى بودن ، كفايت كردن

reparieren 🔊

تعمير كردن ، مرمت كردن ، دوباره درست كردن

reservieren 🔊

نگهداشتن ، اختصاص دادن ، اندوختن ، ذخيره كردن ، كنار گذاشتن

sammeln 🔊

جمع كردن ، گرد هم آوردن ، اندودن ، انباشتن

schaden 🔊

زيان زدن ، خسارت وارد آوردن ، ضرر رساندن ، صدمه زدن

schenken 🔊

دادن ، بخشيدن ، پيشكش كردن ، هديه دادن

schließen 🔊

بستن , به نتيجه اى رسيدن ، برداشت كردن ، نتيجه گيرى كردن

schmecken 🔊

مزه داشتن ، مزه ى خاصى داشتن , بوى خاصى دادن

schneiden 🔊

قطع كردن ، بريدگى ايجاد كردن ، بريدن ، تكه تكه كردن ، قطعه قطعه كردن , عضوى را قطع كردن , تراشيدن

sehen 🔊

نگاه كردن ، نگريستن ، نظر افكندن ، ديدن

senden 🔊

ارسال داشتن ، فرستادن , پخش كردن يک برنامه ى راديويى و يا تلويزيون

sparen 🔊

پس انداز كردن ، كنار گذاشتن ، ذخيره كردن ، صرفه جويى كردن

spülen 🔊

چيزى را آب كشيدن ، ظروف را آب كشى كردن , لب پر زدن آب رودخانه بر ساحل ، شستن بستر رودخانه توسط آب ,  به ساحل آوردن اجسام توسط امواج

starten 🔊

به حركت در آوردن , شروع به انجام كار تازه اى كردن

stehlen 🔊

دزديدن ، به سرقت بردن ، ربودن

stören 🔊

درد سر دادن ، زحمت دادن ، مخل آسايش شدن ، مزاحم شدن ، آزار دادن

studieren 🔊

در يک رشته ى دانشگاهى مشغول به تحصيل بودن , ياد گرفتن ، فراگرفتن ، آموختن , موردى را مطالعه و بررسى كردن ، به مطالعه و بررسى دقيق پيرامون يک موضوع پرداختن

suchen 🔊

جستن ، جستجو كردن ، به دنبال چيزى بودن ، در جستجوى ، چيزى بودن ، رد گرفتن ، تمايل بودن ، گرايش داشتن ، خواستن ، خواستار بودن ، تلاش كردن ، كوشيدن ، كوشش كردن

teilen 🔊

تقسيم كردن ، بخش كردن , شريک كردن ، سهيم كردن

töten 🔊

كشتن ، هلاك كردن ، بقتل رساندن , نابود كردن ، از بين بردن ، برانداختن ، بى اثر كردن ، محو كردن ، ساقط كردن

tragen 🔊

بردن ، با خود بردن ، با خود برداشتن ، حمل كردن , تحمل كردن ، پرداختن , اصل و اساس بودن در برداشتن ، شامل بودن ، پوشاندن ، پوشيدن , داشتن , محصول آوردن ، بار دادن ، حاصل دادن حامله بودن ، آبستن بودن

treffen 🔊

برخورد كردن ، اصابت كردن ، برخوردن ، ديدار كردن ، ملاقات داشتن ، پيروز شدن ، از پس چيزى برآمدن ، توانستن ، موفق شدن

trinken 🔊

آشاميدن ، نوشيدن ، سركشيدن ، الكلى بودن ، مشروب نوشيدن ، چيزى را با لذت بسيار نوشيدن

trocknen 🔊

خشک كردن

überholen 🔊

از ماشين جلويى سبقت گرفتن ، پيشى گرفتن , اصلاح كردن ، اساساً تعمير كردن

übernehmen 🔊

پذيرفتن ، تقبل كردن ، به عهده گرفتن ، قبول كردن ، گرفتن ، برداشتن

überqueren 🔊

به آن سمت رفتن ، عبور كردن ، رد شدن ، از عرض خيابان گذشتن

überreden 🔊

راضى كردن ، قانع كردن ، متقاعد ساختن

übersetzen 🔊

ترجمه كردن ، معنى كردن ، تعبيركردن , قيمت ها را افزايش دادن

überweisen 🔊

مراجع كردن ، رجوع دادن ، حواله دادن ، عطف كردن ، واگذار كردن ، تسليم كردن ، دادن ، تحويل دادن

umtauschen 🔊

تعويض كردن ، مبادله كردن

unterrichten 🔊

تربيت كردن ، دانش آموختن ، تعليم دادن , باخبر كردن ، اطلاع دادن ، خبر دادن

unterschreiben 🔊

امضا كردن ، تأييد كردن

untersuchen 🔊

بررسى كردن ، تحقيق كردن ، مورد مطالعه قرار دادن , بازجويى كردن ، تفتيش كردن ، استنطاق كردن , معاينه كردن بيمار براى تشخيص بيمارى

verändern 🔊

تغييردادن ، عوض كردن ، دگرگون كردن

verbieten 🔊

تحريم كردن ، تكفير كردن ، ممنوع ساختن ، قدغن كردن ، مانع شدن ، ممانعت به عمل آوردن

verdächtigen 🔊

بد گمان شدن ، مظنون بودن ، سوظن داشتن ، به كسى شک داشتن

verdienen 🔊

پول درآوردن ، درآمد داشتن ، عايدى داشتن ، حقوق گرفتن ، استحقاق داشتن ، لايق بودن ، لياقت داشتن ، سزاوار بودن

vergessen 🔊

فراموش كردن ، از خاطر بردن ، به ياد نياوردن , خشمگين شدن ، كنترل خود را از دست دادن ، عصبانى شدن ، از كوره در رفتن

vergrößern 🔊

بزرگ كردن ، زياد كردن ، وسيع كردن ، بسط دادن ، توسعه دادن

verhaften 🔊

توقيف كردن ، بازداشت كردن ، دستگير كردن ، جلب كردن , محكم بسته بودن

verheimlichen 🔊

پنهان داشتن ، پنهان كردن ، نهفتن ، كتمان كردن ، ناگفته گذاشتن

verkaufen 🔊

فروختن ، به فروش رسانيدن

verlängern 🔊

دراز كردن ، طولانى كردن ، تمديد كردن

verlassen 🔊

ترک كردن ، به ارث گذاشتن

vermieten 🔊

كرايه دادن ، اجاره دادن

verpassen 🔊

خوراندن ، اندازه كردن ، برازنده ساختن , از دست دادن ، فرصت و موقعيت مناسبى را از كف دادن , كسى را كتک زدن

verraten 🔊

خيانت كردن , اسرار را برملا كردن ، فاش كردن , نشانه اى از چيزى بودن

versichern 🔊

اطمينان دادن ، خاطر جمعى يا دلگرمى دادن ، تضمين كردن ، تعهد كردن

versprechen 🔊

قول دادن , وعده دادن ، بشارت دادن ، نويد دادن , قول ازدواج دادن

verstecken 🔊

نهان شدن ، مخفى شدن ، پنهان شدن

verteilen 🔊

بخش كردن ، توزيع كردن ، تقسيم كردن , پراكنده شدن

vertrauen 🔊

اعتماد كردن ، اطمينان كردن ، ايمان داشتن

vertreten 🔊

جانشين شدن ، دفاع كردن ، وكالت كسى را برعهده گرفتن ، نماينده شدن ، نمايندگى كسى را پذيرفتن

verwenden 🔊

استفاده كردن ، مورد استفاده قرار دادن ، به كار بردن

verzeihen 🔊

آمرزيدن ، عفو كردن ، بخشيدن ، اغماض كردن ، در گذشتن

vorbereiten 🔊

آماده كردن ، حاضر كردن ، مهيا ساختن ، تدارک ديدن , خود را براى امتحان آماده كردن

vorschlagen 🔊

پيشنهاد كردن ، طرح كردن ، توصيه كردن ، شروع به نواختن كردن

vorstellen 🔊

جلو قرار دادن , نشان دادن ، تجسم بخشيدن , تجسم كردن ، در ذهن خود پروراندن , روشن كردن ، آشكار كردن ، واضح نمودن , به عنوان كسى كه جوياى كار است با كارفرما مصاحبه كردن

warnen 🔊

هشدار دادن ، اخطار دادن ، تذكر دادن

wechseln 🔊

تغيير دادن ، دگرگون كردن ، تحول ايجاد كردن , تعويض كردن ، معاوضه كردن ، عوض كردن ، رد و بدل كردن , پول خرد كردن

wecken 🔊

از خواب بيدار كردن , برانگيختن ، تحريک كردن ، فراخواندن ، بيدار كرد

weh tun 🔊

درد کردن

widersprechen 🔊

مخالفت كردن ، تكذيب كردن ، رد كردن ، نفى كردن ، انكار كردن , تضاد داشتن ، متضاد بودن ، تناقض داشتن ، متناقض بودن

wiederholen 🔊

تكرار كردن

wiegen 🔊

وزن كردن ، كشيدن ، با ترازو چيزى را كشيدن , وزن داشتن

wissen 🔊

دانستن ، آگاه بودن ، خبر داشتن , كارى را بلد بودن

wünschen 🔊

آرزو داشتن ، خواستار بودن ، خواستن ، تمايل داشتن ، براى كسى آرزويى كردن

zählen 🔊

شمردن ، حساب کردن ، به کسی اعتماد کردن ، به کسی تکیه کردن

zeichnen 🔊

ترسيم كردن ، كشيدن ، رسم كردن ، طراحى كردن , داغ خوردن ، علامت داشتن , به عنوان مسئول چيزى را امضا كردن , تير خوردن شكار

zeigen 🔊

نشان دادن

zerstören 🔊

خراب كردن ، ويران كردن ، فرو ريختن ، از ميان بردن ، هلاك كردن ، منهدم كردن ، نابود كردن ، متلاشى كردن

zumachen 🔊

بستن , شتافتن ، عجله كردن

zusammenfassen 🔊

ايجاز كردن ، خلاصه كردن ، متنى را فشرده كردن

zuschauen 🔊

نگاه كردن ، نگريستن , صبر كردن ، به انتظار اتفاقات بعدى نشستن