درس پنجاه و دوم – استفاده از چند فعل به همراه dass در جملات

 

سلام دوستان

می خواهیم با هم در این درس نگاهی داشته باشیم به چند فعل در یک جمله ، دقت کردید که ما در فارسی گاهی میگیم : آن اتاق انقدر سرد بود که ما آن بخاری را شب ها نیز باید میگذاشتیم بسوزد. ( روشن باقی بماند )

می بینید که در این جمله ما از ۴ تا فعل استفاده کردیم.

این جملات در نگاه کلی از دو بخش تشکیل شده اند ، بخش اول بیانی کوتاه از یک اتفاق است و بخش دوم با توضیحی از آن اتفاق بخش اول و جمله را نیز تکمیل میکند.

 

بخش اول :

آن اتاق انقدر سرد بود

در اینجا ( بود ) فعل بخش اول جمله ماست.

 

بخش دوم : ما آن بخاری را شب ها نیز باید میگذاشتیم بسوزد.

در اینجا نیز ما ۳ فعل داریم که ( باید ) فعل کمکی جمله و ( گذاشتن ، سوختن ) نیز دو فعل اصلی ما.

 

که معمولا برای ساخت این جملات ، فعل کمکی را می بایستی به زمان گذاشته برده و در انتهایی جمله قرار بدهیم

 

به این مثال در زبان آلمانی توجه کنید :

 

In diesem Zimmer war es so kalt, daß wir den Ofen auch Nachts brennen lassen mußten

 

war گذشته ساده فعل sein است که به معنی بودن می باشد.

در این نوع جملات در بخش دوم جمله فعل کمکی به زمان گذشته میرود که در مثال بالا müssen به گذشته ساده رفته و شده mußten

 

نکته : توجه داشته باشید که برای ساخت این جملات حتما باید از dass استفاده کنیم و بدون dass جمله ما غیر قابل درک می شود. اگرچه در فارسی ما می توانیم بدون ( که ) نیز این جملات را بگوییم اما در آلمانی اینگونه نیست و باید حتما بخش دوم نیز با dass شروع شود.

 

ما می توانیم افعال زیادی را با هم ترکیب کنیم تا توسط آنها جملاتی اینگونه بسازیم.

 

در مورد lassen که به معنی گذاشتن هستش می توان اینگونه در فارسی مثال زد که من به شما می گویم ، بذارید آن بچه درسش را بخواند ، یا اینگه بگذار بخوابم ، بگذار بگویم و … پس هرگاه lassen را با افعال ترکیب کردیم به این معنی است که بگذاریم کار یا اتفاقی بی افتد ، البته نا گفته نماند lassen گاهی نیز به این معنی است که ما بگذاریم اتفاق یا کاری توسط دیگران انجام شود. به مثال زیر توجه کنید :

 

Der Fernseher war kaputt so, dass ich einen neuen kaufen lassen mußte

آن تلویزیون آن طور خراب بود ، که من یکی جدید را باید می گذاشتم بخرند.

 

Der Fernseher war kaputt so , dass ich einen neuen kaufen mußte

آن تلویزیون آن طور خراب بود ، که من یکی جدید را باید می خریدم.

 

همانطور که دیدید وقتی از lassen در جمله استفاده کردیم به این معنی است که بگذاریم شخص دیگری اینکار را بکند اما وقتی در جمله دوم lassen را حذف کردیم ، آنگاه به این مفهوم بود که خودم باید اینکار را انجام بدهم و یک تلویزیون جدید بخرم.

 

بیشتر افعال را می توانیم با lassen و افعال کمکی ترکیب کنیم و آنگاه جملاتی مانند همین درس بسازیم.

 

laufen lassen mußten باید بگذاریم جریان داشته باشد ، باید بگذاریم حرکت کند

laufen lassen könnte می توانستیم بگذاریم جریان داشته باشد ، می توانستیم بگذاریم حرکت کند

gehen lassen mußten باید میگذاشتیم بروند

gehen lassen wollten می خواستیم بگذاریم بروند

gehen lassen konnte می توانستیم بگذاریم بروند

kommen lassen mußten باید میگذاشتیم بیایند

essen lassen mußten باید میگذاشتیم بخورند

trinken lassen mußten باید میگذاشتیم بنوشند

arbeiten lassen mußten باید میگذاشتیم کار کنند

sprechen lassen mußten باید میگذاشتیم صحبت کنند

hören lassen mußten باید میگذاشتیم گوش کنند

reden lassen mußten باید میگذاشتیم حرف بزنند

lesen lassen mußten باید میگذاشتیم بخوانند

lernen lassen mußten باید میگذاشتیم یاد بگیرند

In Ruhe lassen mußten باید در آرامش میگذاشتیم

tauschen lassen mußten باید میگذاشتیم معاوضه شوند

schlaffen lassen mußten باید میگذاشتیم بخوابند

übertragen lassen mußten باید میگذاشتیم منتقل شوند

machen lassen mußten باید میگذاشتیم انجام شود

überweisen lassen mußten باید میگذاشتیم واریز شود

 

نکته : توجه داشته باشید که می توانیم از دیگر افعال کمکی نیز استفاده کنیم برای مثال :

 

überweisen lassen konnten می توانستیم بگذاریم واریز شود

überweisen lassen wollten می خواستیم بگذاریم واریز شود

überweisen lassen sollten می بایستی میگذاشتیم واریز شود

 

پس یاد گرفتیم که چگونه از چند فعل در جملاتمان استفاده کنیم، برای درک بهتر این درس به ادامه مثال ها توجه کنید :

 

Das Auto ist defekt so, dass ich es zur Werkstadt bringen lassen mußten

آن ماشین آن طور خراب بود ، که من باید میگذاشتم آنرا به تعمیرگاه حمل کنند.

 

 

Er bat mich so sehr, dass ich ihn mit fahren lassen möchte

او آنقدر از من خواهش کرد ، که من بخوام بزارم او همراه من بیاید.

 

Du fährst so schlecht, dass ich dich nicht mit meinem Auto fahren lassen möchte

آن انقدر بد رانندگی میکنی . که من نمی خوام بزارم تو را با ماشین من رانندگی کنی.

 

Die CD ist so gut, dass ich sie dich hören lassen möchte

آن سی دی آنقدر خوب است که من می خواهم آنرا برای تو بگذارم گوش کنی.

 

Die Kinder hatten Hunger so, dass wir ihnen essen lassen mußten

آن بچه ها طوری گرسنه بودند ، که ما باید میگذاشتیم آنها غذا بخورند.

 

Die Kinder hatten Durst so , dass wir ihnen trinken lassen mußten

آن بچه ها طوری تشنه بودند ، که ما باید میگذاشتیم آنها بنوشند.

 

چنانچه در ارتباط با این درس سوال ، پیشنهاد یا انتقادی دارید ، می توانید در بخش نظرات این درس درج کنید.

 

موفق باشید.